نکاتی در مورد نماز جماعت

نماز معتمرین دانش آموزی در اردوگاه مقدس اردبیلی 

نماز جماعت، فرمان خداوند سبحان است.

نماز جماعت، سنت رسول خدا(ص) و ائمه ی اطهار است.

نماز جماعت، باقیات الصالحات است.

نماز جماعت، معراج نمازگزاران است.

نماز جماعت، سبب خشنودی خداوند است.

نماز جماعت، نزول رحمت و برکات الهی است.

نماز جماعت، کفاره ی گناهان است.

نماز جماعت، مانع تنگی معاش می شود.

نماز جماعت، موجب وحدت در صفوف مسلمین است.

نماز جماعت، مانع فشار قبر می شود.

نماز جماعت، سبب ورود مامومین به بهشت می شود.

نماز جماعت، اعلام موجودیت و حضور در برابر کفار است.

نماز جماعت،نماز جماعت سبب برائت از آتش دوزخ می شود.

نماز جماعت، نجات دهتده از سختی ها و دشواری های قیامت است.

نماز جماعت، نور و چراغ نمازگزار در قبر است.

نماز جماعت، سبب استجابت دعا می شود.

نماز جماعت، نشانه ی شیعیان است.

نماز جماعت، ملاک دوستی مومنان است.

نماز جماعت، در ظهر عاشورا با آن مشکلات و در مقابل دشمن برپا شد. این برای ما یک درس است.

ثواب نماز جماعت

نماز به صورت نماز جماعت:

امام رضا(ع) می فرماید: الصَلوةُ فی جَماعةٍ اَفضَلُ؛ نماز به صورت جماعت با فضیلت تر است.

محمد بن عماره می گوید: از حضرت امام رضا(ع) سوال کردم: مردی نماز را به تنهایی در مسجد کوفه می خواند، آیا فضیلت این نماز بیشتر است یا در جماعت شرکت کردن؟ حضرت فرمودند: نماز جماعت افضل است.

فضیلت نماز جماعت:

حضرت رسول(ص) می فرماید: یک نماز که به جماعت برگزار گردد، برتری و فضیلت دارد بر بیست و پنج نماز فُرادی.

ادامه مطلب ...

نماز جماعت در کلام الهی

1- توجه خداوند به نماز جماعت:

وَ اَقیمُوا الصّلوة وَ اتُوا الزّکوة وارکَعوا مَعَ الرّاکعین؛ نماز را بر پای دارید و زکات بدهید و رکوع کنید با رکوع کنندگان.

نکات ویژه:

1- اصل فرمان نماز با جماعت است، اساس دین اجتماع است و انزوا و گوشه نشینی محکوم است.

2- دعوت خداوند به اقامه ی نماز و پرداخت زکات و شرکت در نماز جماعت است.

3- پس از ذکر اقامه ی نماز مجدداً امر به رکوع با رکوع کنندگان کرده که نشانه ی اهمیت نماز جماعت است.

4- رکوع از اجزای مهم در نماز جماعت است چون از نماز جماعت تعبیر به رکوع شده است.

5- رسول الله(ص) و علی بن ابیطالب(ع) از مصادیق رکوع کنندگان هستند.

6- اقیموا الصَلوة؛ نماز را به پا داریم؛ یعنی تنها خودتان نمازخوان نباشید؛ بلکه چنان کنید که آیین نماز در جامعه انسانی برپا شود و مردم با عشق و علاقه به سوی آن بیایند.

7- بعضی از مفسّران گفته اند تعبیر به«قیموا» اشاره به این است که نماز شما تنها اذکار و اوراد نباشد؛ بلکه آن را به طور کامل به پا دارید که بهترین رکن آن توجه قلبی و حضور دل در پیشگاه خدا و تاثیر نماز در روح و جان آدمی است.

ادامه مطلب ...

موذن زاده ی اردبیلی و اذان او از دیدگاه موسیقی

 

صدای پای تو می آیـــد از سراچــــــــه ی دل

سحر که از دل گلدسته ها، اذان جاری است

همـــــــه رفتنـــــــــد از این دشــــــــت خراب

جای پایــــــــــی هم از آن تن ها نیســـــــت

چشم بر هم بزنــــــــــــی از ما نیـــــــــــــــز

دشت خالیســــــت، ولی تنها نیســــــــــت!

پزشکان، آب پاکی روی دستش ریختند و جوابش کردند! آخر سر، این«بلال حبشی» دوران ها، غزل خداحافظی را خواند. آن روز وقتی شنیدم که از دار و دنیا رفته است، این بیت از سخنور نکته دان « قصاب کاشانی» بر زبانم جاری شد:

خوش گلشنی است حیف که گلچین روزگار

فرصت نمی دهد که تماشا کنــــــــد کسی

نژند به گوشه ای نشستم و زانوی غم بغل کردم! یادم آمد که آوای ملکوتی و روحنواز این موذن خوش الحان و پر آوازه از همان عهد نوجوانی در جسم و جانم آشیان گزیده و در ژرفای یاخته هایم جای گرفته بود و هنوز که هنوز است نوای دل انگیز و روچ پرور وی که در سال 1334 با دهان روزه داخل استودیوی شماره 6 رادیو تهران در گوشه ی «روح الارواح» بیات ترک(زند) خوانده، در گوشم طنین می افکند و لرزه ای دلنشین و گرمی بخش بر اندامم می افتد و چنین درآمد گوش نوازی دارد:«توکلت علی الحی الذی لایموت و الحمد الله الذی لم یتخذ صاحبه و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا» موذن زاده بارها گفته بود: «از ضبط این اثر همیشه  یک احساس غرور معنوی در طول سال های گذشته با من همراه بوده و اگر تنها همین ثروت معنوی باقی بماند، برایم بسنده است».

گوشه ی «روح الارواح» ویژه ی حالت های روحانی و لحظه های متعالی گفت و گو با معشوق و محبوب است. واژه ی «روح» در موسیقی باستانی ایران از الحان دوره ی ساسانی می باشد. ترکیب اضافی «روح الارواح» نیز از سده ی یازدهم در موسیقی ایران هویدا شده است. خواندن اذان در این گوشه، میان مسلمانان رایج بوده و روضه خوانان و نوحه خوانان نیز با این گوشه آشنا بوده اند. گوشه ی مورد بحث، طمانینه و آرامش ویژه ای را به شنونده القاء می کند و قطعاً موذن زاده ی اردبیلی با آگاهی کامل، این پرده را برای خواندن اذان تاریخی اش برگزیده بود:

صدای پای تو می آیـــد از سراچــــــــه ی دل

سحر که از دل گلدسته ها، اذان جاری است

هر چند بعد از موذن زاده، اذان های دیگری هم در سه گاه و شوشتری خوانده شد، ولی هنوز هم گویی در اذان او لطف دیگری هست که آدمی را به وجد و سرور می آورد. فضا و حال و هوای مخصوص بیات ترک و به خصوص گوشه ی «روح الارواح» وقتی که با صفای معنوی موذن زاده در آمیخت، اذان اش را در حافظه ها ماندگار کرد  و خودش نیز می گوید: «راز تاثیرگذاری من در اخلاص است. اذانی که از نیت صاف و دل پاک گفته شود، هر آدمی را به مسجد می کشاند». موذن زاده، موسیقی را جوهره ی روح انسان می دانست و اعتقاد داشت که «موسیقی، روح بشر را صیقل می دهد، خاصه موسیقی سنتی» فرزند او می گوید که خانواده اش از دیرباز با موسیقی و دستگاه های موسیقایی آشنایی داشته اند و به طور موروثی با آن، مانوس بوده اند. آنان در عین آشنایی با موسیقی، در کلاس پاره ای از استادان موسیقی هم شرکت می جسته اند. نگارنده، پیش از درگذشت اسف انگیز استاد، در مقاله ای تحت عنوان «تنها صداست که می ماند...» ضمن شناساندن هر چه فزون تر ارزشمندی این چهره ی تابناک، به تشریح گوشه هایی از زندگی پربار و ارزنده اش پرداخت که در مطبوعات کشور به زیور طبع آراسته گردید. با این حال، هنوز هم از او دل نمی کنم تا هر چه دل تنگم می خواهد، بگویم. به قول «امیر اصفهانی» سخن پرداز نامدار:

هرگز دمی ز یاد تو غافل نبوده ایم

یا گفته ایم نام تــــرا یا شنیده ایم

اذانی که موذن زاده خواند، آن را عنایت الهی می دانست و می گفت: «لطف خدا بود. من وقتی می خواستم این اذان را بگویم، هیچ چیز را در نظر نداشتم جز خدا و خواندن اذانی که به دل بنشیند. خداوند هم در قرآن فرموده است که اگر با من همصدا شوید، محبت شما را به قلب همه می اندازم». این اتفاق افتاد و اذان مزبور در ذهن چندین و چند نسل از ایرانی ها ماندگار شد، اذانی زیبا و دلنشنین که به گفته ی هوشنگ ظریف، آهنگساز و نوازنده ی صاحب سبک تار: «زیباست، خیلی زیباست!» و به قول داریوش پیرنیاکان، آهنگساز و نوازنده ی صاحب سبک دیگر تار: «منحصر به فرد است و ماندگار!».

اذان گویی با لحن موسیقی ایرانی و مشخصاً نوع شهری آن، پیش از موذن زاده توسط بزرگانی از خوانندگان آواز ایرانی تجربه شده بود. نخستین نمونه ی ضبط شده روی صفحه های گرامافون، متعلق به جناب ابوالحسن دماوندی از خوانندگان عهد قاجار می باشد. این اذان نیز در فواصل بیات ترک و مشخصاً درآمد اول است. پس از جناب دماوندی، تاج اصفهانی، خواننده ی نامدار مکتب اصفهان، تجربه ی دیگری را به ثبت رساند تا اینکه در سال 1334 خورشیدی، جوان 30 ساله ای به نام رحیم موذن زاده در استودیوی شماره ی 6 رادیو پس از چند بار سعی و تلاش در گوشه های مختلف موسیقی ایرانی، سرانجام اذان معروفش را در گوشه ی«روح الارواح» بر زبان جاری ساخت. اینکه رحیم 30 ساله چگونه به این تلفیق جذاب رسیده، بر ما نامعلوم است. فقط می توانیم حدس بزنیم که ذهن او به هر حال از تجربه ی قدما در این خصوص خالی نبوده است. به عبارتی دانه ای را که جناب دماوندی در بیات ترک کاشت، تاج اصفهانی آبیاری کرد و موذن زاده هم آن را پرورش داد تا به میوه ی شیرینی برای گوش میلیونها مسلمان تبدیل شود. استاد رحیم موذن زاده، صرف نظر از اذان معروفش به ابزار موسیقی اصیل ایرانی واقف بود و روی این گنجینه ی گران بها تعصب می ورزید و می گفت: «ما ایرانی هستیم، اذان ما باید برخاسته از خودمان باشد. الان اذان گوهایی هستند که از عربستان تقلید می کنند و این پسندیده نیست. خود ما باید ابتکار به خرج دهیم».

استاد رحیم، ثروت و مکنتی نداشت و به مصداق شعر:

سعدیا مرد نکـــو نام نمیـــــــرد هرگز

مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

وی یکی از ثروتمندان جهان شد با کوله باری از جاودانگی و چه خوش گفت: «افتخار دارم با گفتن آن یک اذان برای اسلام و مملکتم کاری کرده ام. ما که نه ثروت داریم و نه مکنت و همین یک اذان برایمان بهترین خبر است». بدون اغراق، استاد رحیم موذن زاده، اسطوره ی موسیقی آیینی و مذهبی ماست. هیچ کس در طول تاریخ فرهنگی ایران معاصر نتوانسته است اثری بیافریند که به این گستردگی در خاطر ایرانیان نقش ببندد. بیش از میلیون ها ایرانی از 1334 تاکنون اذان بی نظیر او را شنیده اند، می شنوند و خواهند شنید. علاوه بر این، میلیون ها مسلمان شیعه ی غیر ایرانی با اذان وی انس و الفتی دیرینه دارند و اگر نبود اختلاف مذاهب اسلامی بر سر فرازهایی از اذان، بی گمان صدای موذن زاده، میهمان گوش جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر بود.

«بلال حبشی» با ویژگی های مخصوص خود، مشهورترین موذن صدر اسلام شد. به طور کلی در قرن حاضر، سه رویداد منحصر به فرد در موسیقی آیینی مذهبی ایران ثبت گردید. نخست اذان معروف بیات ترک با صدای استاد موذن زاده، دوم تصنیف «علی گویم، علی جویم» با آواز و تنبور درویش امیر حیاتی و سوم «دعای ربنا» با آوای خواننده ی نامدار ایرانی محمدرضا شجریان. از این سه، اولی از جمله کارکرد روزانه ی آن، جایگاهی بسیار متفاوت یافت. تصنیف جذاب درویش امیر حیاتی در روزهای سیزده رجب و عید غدیر خم، نوازشگر گوش های شیعیان علی(ع) شد و سومی ربنای شجریان هر سال به مدت یک ماه بر سر سفره های افطار رمضان همچنان به میهمانی می آید. اما اذان استاد رحیم موذن زاده، روز و شب و ماه و سال نمی شناسد. روز عاشورا، روز بعثت، عید نوروز، نیمه ی شعبان و هر روز دیگری را که تصور کنیم گوش هامان، میزبان صوت اذان اوست.

به قول هوشنگ سامانی، نویسنده ی مقاله ی «یادگاری که در این گنبد دوار بماند»: «از موقعی که استاد رحیم برایم کشف شد، یعنی همان گفت و گوی تاریخی با ایسنا، گهگاه به او می اندیشیدم که نه تنها مردی بزرگ بوده بلکه کار عظیمی هم کرده است. ما چه می توانستیم بکنیم؟ سرانجام در اسفند 1383 طرح مفصلی به مرکز موسیقی وزارت ارشاد پیشنهاد کردم تا در آبان 84 همزمان با ماه رمضان، موذنان برجسته ی ایران و جهان اسلام در تهران گرد هم آیند و ضمن دست یازی به پژوهشی ژرف پیرامون موسیقی اذان در جهان اسلام، از استاد رحیم موذن زاده به عنوان شاخص ترین اذان گوی ایرانی در کنار دیگر موذنان میهمان تجلیل شود.طرح با استقبال مدیران مرکز موسیقی رو به رو شد و جلساتی هم پیرامون آن تشکیل گردید. در همین اثنا خبر رسید که استاد در بیمارستان مدائن بستری شده است. اخبار مربوط را هر روز از رسانه ها پیگیری کردم و به ویژه روزهایی که خبرگزاری ها اطلاع دادند استاد از بیمارستان مرخص شد. ترخیص وی، روزنه ی امیدی بود تا همایش اذان اسلام را با حضور پربرکتش عطر آگین کنیم و به زعم خود از او تجلیل نماییم. اما روح بی قرار استاد، ظاهرا تاب برتابی اینجا را نداشت و از تجلیل ما هم بی نیاز بود. او دوست داشت به وسیله ی کسانی تجلیل شود که نیم قرن نمازشان را با زیباترین آهنگ، صبح و ظهر و شب سر داده بودند».

ولی دریغا! به قول ملک الشعرای بهار، شاعر بلند آوازه ی ایران زمین:

دعوی چه کنی داعیه داران همه رفتند

شد بار سفر بند که یاران همه رفتنــــد

بیژن ترقی، شاعر و ترانه سرای معروف گفته است: «روح انسان بعد از شنیدن این صدا تازه می گردد. سبک و سیاق او در اذان گویی منحصر به فرد است. وی صدایی را ماندگار کرد که هر شنونده ای را مسحور می کند. نه تنها من بلکه خانواده ام هم از شنیدن این اذان، روحی تازه می گیریم!». شجریان نیز درباره ی او گفته است: «اذان موذن زاده در تاریخ می ماند. او دستگاه عظیم بیات ترک را در 5 دقیقه خلاصه کرده است!».

کاربرد اذان در میان ایرانیان تنها به مساله ی برپایی نماز خلاصه نمی شد، بلکه در رخدادهای روزمره ی طبیعی، رویدادهای سیاسی جامعه، درگذشت روحانیون محترم و برجسته در اجتماع، پیش آمدهای خاص، همیاری طلبیدن ها و تولد نوزادها هم خوانده می شده که امروزه تنها نقشی از آن در ذهن جامعه ی ایرانی برجا مانده است. جالب است که بدانید در عصر قاجاریه بسیاری از استادان موسیقی آوازی، از مشهورترین موذنان زمان خود بوده اند، مانند:

سید حسین عندلیب اصفهانی که در مسجد سپهسالار(مطهری کنونی) موذن بوده است.

حاج موذن تفرشی پدر حسین قلی خان نکیسا که در عهد محمد علی شاه، موذن مشهوری بوده است.

جناب دماوندی که موذن صدراعظم مظفرالدین شاه بوده و صفحه ای هم از او باقی است.

سید عبدالرحیم اصفهانی که استاد جناب دماوندی بوده و در اصفهان می زیسته است.

قربان خان قزوینی معروف به شاهی که موذن مشهوری نیز به شمار می آمده است.

استاد شادروان تاج اصفهانی نیز اذان بسیار زیبایی را اجرا کرده که گویا به دلیل اشتباه در یک اعراب، غیر قابل پخش است.

مساله ی اذان و موذنی به حدی در بین ایرانیان و شیعیان دارای اهمیت است که برای آن قوانین و مقررات ویژه ای نیز در طول تاریخ وضع شده است.

ای خدا کن روزی اهل ولا        اجر یک تکبیـر شاه کربلا

گفتنی است که در نگارش مقاله ی حاضر از برخی منابع معتبر از جمله از کتاب در حال تدوین «اذان در فرهنگ مردم ایران» آقای هوشنگ جاوید استفاده شده است.

نوشته: امیر دیوانی، منبع: http://www.artqazvin.ir/

روایت

آنچه می شنوم تو نیز می شنوی

امام صادق"علیه السلام" فرمود: جبرئیل برای ابلاغ اذان بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد، در این هنگام، سر مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر روی زانوی علی"علیه السلام" بود، آنگاه جبرئیل فصل های اذان و اقامه را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آموخت، هنگامی که آن حضرت از آن حالت بیرون آمد به علی"علیه السلام" فرمود: آیا کلمات اذان و اقامه را شنیدی؟ حضرت علی"علیه السلام" عرض کرد: آری فرمود: فرا گرفتی؟ حضرت علی"علیه السلام" عرض کرد: آری. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هماندم فرمود: «ادع لی بلالا نعلمه» یعنی، بلال حبشی را نزد من به طلب تا اذان را به او بیاموزم. حضرت علی"علیه السلام" بلال را طلبید و کلمات اذان و اقامه را به او یاد داد.

خلیفه خدا

عمر بن حصین روایت کرده گفت: من و عمر بن خطاب حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودیم و امیرالمؤمنین"علیه السلام" هم در کنار پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جلوس کرده بود که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم این آیه را تلاوت نمود: «امن یجیب المضطر اذا دعاه» ناگاه امیرالمؤمنین"علیه السلام" ضجه ای کرد و ناله ای نمود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی! چرا با شنیدن این آیه جزع نموده مضطرب شدی؟

گفت: ای رسول خدا چگونه جزع نکنم در صورتی که در این آیه خداوند تصریح می فرماید که شما را خلیفه های روی زمین قرار دادیم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی! جزع نکن، به خدا قسم ترا دوست نمی دارد مگر مؤمن و دشمن نمی دارد ترا مگر منافق.

دابة الله کیست؟

از حضرت صادق"علیه السلام" روایت کرده فرمود: روزی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وارد مسجد شد دید امیرالمؤمنین"علیه السلام" ریگ های مسجد را جمع کرده و سر مبارکش را روی ریگ ها گذارده و به خواب رفته است، او را با پای مبارک خود حرکت داد، فرمود: ای دابة الله برخیز. یکی از اصحاب حضور پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آیا جایز است ما فرزندان خود را به این اسم به نامیم؟ حضرت فرمود: خیر، به خدا قسم این کلمه دابة الله مختص پسر عمم علی"علیه السلام" است. اصبغ بن نباته می گوید: روزی حضور مولای امیرالمؤمنین"علیه السلام" بودم خدمتش عرض کردم: دابه ای که خداوند در قرآن[سوره نمل، آیه 82] بیان فرمود: کیست؟ حضرت فرمود: همان شخصی است که نان سرکه و زیتون تناول می کند؛ که مقصود حضرت خود آن جناب بوده که در حال خوردن آنها بوده.

بلال فریاد بلند اسلام

 

نام(بلال)، همراه است با ایمان، عقیده و استواری در راه هدف. خاطره بلال، یادآور صبر و مقاومت در برابر دشمن و ثبات قدم و تحمّل شکنجه در راه خداست. و بالأخره...، بلال، نامی است خاطره انگیز، و یادآور مساوات اسلامی، کعبه و فتح مکّه، تقوا به عنوان ملاک برتری، ارزش انسانی مؤمن و بسیاری مسائل دیگر. در فتح مکّه، پیامبر اسلام بلال حبشی را مأمور کرد تا بر فراز کعبه برود و با ندای بلند، اذان بگوید. این عمل، هم طنین انداز ندای توحید در قبله گاه مسلمین بود، و هم اعلام برابری انسان ها از هر نژاد و رنگ و ملّیت و زبان، و خطّ بطلانی بر پندارهای موهوم اشراف، که برتری ها را در قبیله و رنگ و ثروت و امتیازهای طبقاتی و عناوین تشریفاتی می دانستند. طبیعی است که اذان گفتن بلال بر بام کعبه، برای خیلی از مشرکان گران بود. برده تحقیر شده و غلام سیاه پوست دیروز، امروز سخنگوی نهضت اسلام و مؤذّن پیامبر شده و در اسلام، مقام و منزلتی خاصّ یافته است.

قرآن به عیبجویی و استهزای برخی از مشرکان در این مورد پاسخ داد و فرمود: «ای مردم!... ما همه شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را گروه گروه و به صورت قبیله های گوناگون قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. همانا گرامی ترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست و خداوند، دانا و آگاه است».

نزول این آیه، در شأن بلال و در ردّ ملاک های غلط و افکار موهوم کافران بود و مرتبه و مقام بلال را دو چندان بالا برد. بلال شکنجه شده دیروزی، اینک در سایه اسلام، عزیز و گرامی شده است و برده آزار دیده عصر جاهلی امروز در پناه دین محترم است.

بلال، در تمام مدّت حیات پیامبر، اذان گوی آن حضرت بود و بانگ روح بخش او در دعوت مردم به نماز، تا آخرین روز زندگی رسول خدا، طنین انداز بود. امّا پس از رحلت پیامبر، بلال دیگر اذان نگفت. زیرا آن کس را که بلال، به پیشوایی و امامتش بر مسلمانان عقیده داشت، با مسلمین نماز نمی خواند. مقام آنان را کسان دیگری غصب کرده بودند که بلال نمی خواست مؤذّن آنها باشد. از این جهت، رخت سفر به شام بست و تا پایان عمر، در همان جا ماند و ملّت اسلام را برای همیشه، در انتظار شنیدن اذان بلال گذاشت.

در این نوشته، با ترسیمی از چهره الهام بخش و مصمّم بلال آشنا می شویم تا شاید از رهگذر این شناخت و معرفت، به اسوه ای دیگر تأسّی به جوییم و از الگویی دیگر که تربیت شده دامان اسلام است، الهام بگیریم. انسان نمونه ای که: در راه دین و در ره ایمان و اعتقاد، کوهی است استوار. هرگز نکرده است برای کسی سجود، جز بر خدای دادگر و آفریدگار. آری... بلال، اسوه ایمان و زندگی است. نام و وفا و عشق و فداکاری بلال، صبر بلال و همّت و جانبازی بلال، جاوید و زنده است. از ما درود پاک بر آن قهرمان صبر.

بلال بن رباح

جوانی بود لاغر اندام و سیه فام و قد بلند که دست تقدیر او را از سرزمین حبشه به مکه آورده بود، و پس از حوادثی سرانجام غلام مردی شده بود که از نظر سنگدلی و دشمنی با اسلام، میان قریش، ضرب المثل بود. او اگر چه ظاهری دل آرا و قیافه ای گیرا نداشت، و مانند حبشی های دیگر مورد خشم طبیعت قرار گرفته بود، ولی دلی روشن و فکری روشن تر از آن داشت. هنوز امواج گسترش اسلام، از سرزمین مکه تجاوز نکرده بود که او با کمال میل و رغبت اسلام آورد، و از خدایان مصنوعی که ملت های عرب، آنها را معبود خود می پنداشتند، ابزار تنفر نمود. شهامت قابل تحسین و ستایش وی در این بود که او زیر دست و برده مردی به نام "امّید بن خلف" که از سران قریش به حساب می رفت بود و با تمام قوا در کوبیدن اسلام و محو آثار توحید کوشش می کرد هر گاه برده چنین مردی، به محمّد صلی الله علیه و آله ایمان آورد و توحید و اسلام در دل زیر دستان او راه یابد باید طرز رفتار ظالمانه و مبارزه ناجوانمردانه او را با زیر دستانش حدس زد! بلال روزها و ماه های پر مشقت و سختی را زیر شکنجه های ناجوانمردانه قریش می گذارند، تا آن که ابوبکر به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله او را با غلام دیگری که در اختیار وی بود، مبادله نمود و بلال را خرید و آزاد کرد. موقعیت بلال و شهرت وی در میان مسلمانان، از روزی آغاز گردید که پیامبر او را به مقام مؤذنی مفتخر ساخت، جبرئیل امین نازل گردید، اذان و اقامه را به رسول خدا تعلیم نمود، پیامبر علی علیه السلام را خواست که بلال را احضار نماید بلال شرفیاب گردید، پیامبر اذان را به وی تعلیم داد و دستور داد در اوقات نماز با صدای بلند و رسائی که داشت اذان بگوید بدین ترتیب بلال برای نخستین بار در تاریخ اسلام به مقام مؤذنی رسید. پس از فوت رسول خدا، محیط اسلامی دگرگون گردید و برای بلال و امثال او فرصتی بود که با دادن یک "امتیاز" مقاماتی در دستگاه خلافت اسلامی به دست آورند. کافی بود که او برای تثبیت خلافت خلیفه چند نوبت اذان بگوید، در این صورت هر چه می خواست در اختیار او می گذاشتند، ولی از آن جا که او مرد فرصت طلبی نبود و بر خلاف عقیده خود گام بر نمی داشت حاضر نشد خلافت خلافاء را تائید کند و عوض شدن محیط کوچکترین تغییری در روش او به وجود نیاورد. و درباره خلافت ابوبکر و حق وی نسبت به خودش گفت: هر گاه ابوبکر مرا برای خدا آزاد کرده، پاداش خود را از خدا بخواهد و اگر منظور دیگری داشته اکنون حاضرم باز به بردگی وی باز گردم، من با کسی که پیامبر او را خلیفه مردم قرار نداده بیعت نمی کنم هنوز بیعت علی علیه السلام که در روز غدیر انجام گرفت بر گردن ماست با این وضع من چگونه می توانم با ابوبکر بیعت کنم؟ امام صادق علیه السلام درباره وی فرمود: بلال بنده صالح خدا بود؛ وی گفت من برای کسی پس از پیامبر صلی الله علیه و آله اذان نمی گویم و بر اثر کناره گیری او از این کار، و روی کار آمدن مؤذن هائی که فرمان بردار دستگاه خلافت بودند، یک فصل از اذان حی علی خیر العمل حذف گردید. در روزهائی که پیامبر اکرم فوت کرده بود، دختر گرامی پیامبر در هاله ای از غم و مصیبت قرار گرفته بود. روزی به بلال پیام فرستاد که برای تجدید خاطره پدر ارجمندش در مأذنه مخصوص خود قرار گیرد و به رسم زمان پیامبر، اذان بگوید. او به پاس پیام دخت پیامبر، برای نخستین بار مهر سکوت را شکست و اذان خود را شروع کرد، گریه و ناله مردم با شنیدن صدای بلال، بلند شد، مردان و زنان به یاد دوران حیات پیامبر صلی الله علیه و آله افتادند، و بیش از همه دخت گرامی پیامبر به شدت گریست. وقتی بلال دومین شهادت را با صدای مهیج و رسای خود گفت. صدیقه طاهره با شنیدن نام پدر از حال رفت فوراً به بلال خبر دادند که اذان خود را نا تمام بگذارد و از مأذنه پائین بیاید و بار دیگر به خاطر خوابی که دیده بود که رسول الله گفته بودند چرا با ما تجدید دیدار نمی کنی و به خاطر حسن و حسین اذان گفت. در زمان خلافت عمر خالد بن ولید فرمانده کل نیروهای اسلامی در سرزمین شام بود و مدتها دمشق از طرف ارتش اسلام مورد محاصره قرار گرفته زد و خورد ادامه داشت، دستگاه اطلاعاتی خلافت، گزارش هایی بر ضد فرمانده ارتش اسلام خالد به مدینه فرستاد خلیفه به ابی عبیده که فرماندهی قسمتی از ارتش را عهده دار بود و زیر نظر خالد انجام وظیفه می نمود نامه ای نوشت و در آن نامه خالد را از مقام فرماندهی عزل کرده منصب فرماندهی کل را به ابی عبیده واگذار نمود. ابی عبیده مرعوب شجاعت و بی باکی خالد بود و از این رو جرأت نکرد نامه خلیفه را برای او بخواند ولی بلال که از مضمون نامه آگاه گردید با اینکه مورد خشم دستگاه خلافت بود با کمال شهامت حاضر شد که نامه را در اجتماع عمومی بخواند پس از قرائت نامه عمامه خالد را از سرش برداشت و دست های او را بست و روانه زندان نمود حال این مطلب حاکی این است که این غلام حبشی که در دوران پیری سنگین ترین و دشوارترین کارها(مرزبانی) را به عهده گرفته بود چه شهامت بزرگی داشت، که ابتکار کار را به دست گرفت و از شجاعت و قهر و خشم خالد نترسید.

بلال روایت مفصلی درباره پاداش اذان و مقامات معنوی مؤذنان دارد که مرحوم "صدوق" آن را نقل نموده و ما برای اختصار از نقل آن خودداری می نمائیم. سرانجام بلال سید المؤذنین که انتخاب او برای این مقام از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله یک نوع محو نژاد پرستی بود طبق روایت مشهور در سال 20 هجری در شام درگذشت و در باب الصغیر دمشق به خاک سپرده شد.

منبع: سایت تبیان

اذان، شعار توحیدی مسلمانان است

 

اذان، اعلام یکتایی خدا، رسالت حضرت محمد صلّی الله علیه و آله، ولایت علی علیه السلام، رستگاری در سایه نماز، و «تکبیر» خداوند است. اذان، فریاد بر ضدّ معبودهای خیالی، معرفی عقیده اسلامی، و شعار اسلام است.

نحستین مؤذّن اسلام، «بلال حبشی» بود که با اذان او، مردم به نماز حاضر می شدند و مؤذن شدن او، دلیل اعتبار «تقوا» و «ایمان» در دیدگاه اسلام است، نه رنگ و قیافه و نژاد و ثروت!

اذان، هم فراخواندن امّت اسلام به شرکت در نماز جماعت است، هم آماده سازی جان و دل برای ورود به «نماز».

وقتی طنین ملکوتی اذان در فضا می پیچد، دل مؤمنان را به سوی خدا می کشد و بر وحشت و خشم کافران می افزاید.

مرحوم شهید نواب صفوی به یاران خود دستور داده بود هنگام ظهر و مغرب، هر کجا بودید، با فریاد بلند اذان بگویید. همین اذان ها وحشتی در دل ماموران نظام طاغوت به وجود آورده بود. این گوشه ای از معنای حدیثی است که می فرماید: با صدای بلندِ اذان، شیطان عصبانی می شود و فرار می کند.

بی جهت نیست که «گلادستون» سیاستمدار انگلیسی در پارلمان گفته بود: تا نام محمد صلّی الله علیه و آله بر فراز مناره ها بلند است و تا کعبه پابرجاست و قرآن کتاب راهنمای مسلمین است، امکان ندارد سیاست ما در سرزمین های اسلامی استوار شود.

آری... اذان، شعار باطل کوب و دشمن شکنِ توحید است.

ما نیز از عمق جان، علی رغم خواسته مشرکان و کافران امروزی در سراسر جهان، اعلام می کنیم:

اللّه اکبر... اللّه اکبر... لا اله الاّ اللّه محمّد رسول اللّه...

منبع: سایت تبیان

اهمیت نماز جماعت

 

آرزوی جبرئیل:

پیامبر اکرم(ص) فرمود: به خاطر انجام دادن هفت کار جبرئیل آرزو داشت کاش از فرزندان آدم(ع) بود. یکی از آن کارها، خواندن نماز با جماعت است.

عشق ورزیدن به نماز جماعت:

ربیع بن خیثم با آنکه فلج شده بود از نماز جماعت دست بر نمی داشت. هر روز دست او را می گرفتند و او پای بر زمین می کشید و خود را به نماز جماعت می رساند. شخصی به او گفت: اگر در خانه نماز بخوانی بهتر است و بر تو حَرَجی نیست. ربیع گفت: هر کس صدای«حیّ علی الصَّلوة» را شنید لازم است که اجابت کند، اگرچه در رفتن به زحمت بیفتد.

اجابت اذان گو:

رسول خدا(ص) فرمود: آن گاه که موذن بانگ برآورد «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلَّا الله» خدای متعال می فرماید: «ای امت محمد! در هر جا که هستید با گروهی از مردم به نماز جماعت مشغول شوید».

سفارش لقمان:

لقمان به فرزندش فرمود: پسرم! نماز را به جماعت بخوان، اگر چه روی نیزه باشد.

اولین نماز جماعت:

امام صادق(ع) فرمود: «نخستین جماعتی که برگزار شد، روزی بود که رسول خدا(ص) داشت نماز می خواند و علی بن ابیطالب امیرالمومنین(ع) همراه آن حضرت بود».

تنهایی جماعت:

حسن صیقل از ابی عبدالله امام صادق(ع) از کمترین تعداد جماعت سفارش کرد. امام(ع) فرمود: یک مرد و زن و اگر کسی در مسجد حاضر نباشد، مومن به تنها جماعت است؛ زیرا زمانی که اذان و اقامه را گفت، دو صف از فرشتگان در پشت سر او به نماز می ایستند، و اگر تنها اقامه گفت، یک صف از فرشتگان به او اقتدا می کنند. و نیز پیامبر خدا(ص) فرمود: مومن به تنهایی حجت و تنهایی جماعت است.

تاخیر نماز به خاطر جماعت:

جمیل بن صالح از امام صادق(ع) سوال کرد: کدام یک از این دو افضل است؟ انسان در اول وقت نمازش را بخواند یا مقداری نماز را تاخیر بیندازد تا با اهل مسجد به جماعت نماز بخواند، زمانی که مسجد امام جماعت دارد؟

حضرت فرمود: «نماز را به تاخیر بیندازد، تا با اهل مسجد نماز بخواند، زمانی که مسجد امام جماعت دارد».

بوی مشک در صف جماعت:

عالم متقی حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام(رحمة الله) فرمود: من عادت داشتم همیشه پس از فراغت از نماز جماعت با کسی که طرف راست و چپ من بود، مصافحه می کردم. وقتی در نماز جماعت مرحوم میرزای شیرازی اعلی الله مقامه در سامرا، پس از نماز، با شخصی که طرف راستم نشسته بود، که یک نفر از اهل علم و بزرگوار بود، مصافحه کردم و در طرف چپ، یک نفر روستایی بود که به نظرم کوچک آمد و با او مصافحه نکردم. بلافاصله از خیال فاسد خود پشیمان شدم و به خود گفتم: شاید همین شخصی که به نظر تو شانی ندارد، نزد خداوند محترم و عزیز باشد. فوراً با کمال ادب با او مصافحه کردم، پس بوی مشک عجیبی که مانند مشک های دنیوی نبود، به مشامم رسید و سخت خوشوقت و دلشاد گشتم و احتیاطاً از وی پرسیدم: با شما مشک است؟ فرمود: نه، من هیچوقت مشک نداشتم. یقین کردم که از بوهای روحانی و معنوی است، و نیز یقین کردم شخصی است جلیل القدر و روحانی. از آن روز متعهد شدم که هیچوقت به حقارت به مومنی نظر نکنم.نماز جماعت در سخت ترین حال:

پیغمبر اکرم(ص) در حال احتضار بود؛ ناگهان صدای بلال، موذن مدینه به گوش رسید و اذان صبح در مدینه طنین انداز شد. رسول خدا(ص) برخاستند و وضو گرفتند دستی بر دوش امیر مومنان علی(ع) و دستی بر دوش فضل بن عباس انداختند و به سختی تمام به مسجد آمدند و نماز صبح را به جماعت با مردم برگزار کردند، بعد از نماز به سوی خانه بازگشتند در بستر آرمیدند.

شتاب به سوی نماز جماعت:

یکی از مسلمین با شتاب به سوی مسجد پیامبر(ص) آمد تا در نماز جماعت آن حضرت شرکت کند. وقتی که به در مسجد رسید، دید که مردم از مسجد بیرون می آیند. از یکی پرسید: چرا از مسجد بیرون می آیید؟ او گفت: نماز جماعت تمام شد. به کجا می روی؟ آن مرد عقب مانده، از اعماق قلب آهی کشید و افسوس خورد که چرا موفق به درک جماعت نشده است. مردی از مسلمین به او گفت: تو آن آه سوزان را به من ببخش و من نماز جماعتم را به تو می بخشم. مرد عقب مانده گفت: بسیار خوب، من آه خودم را به تو دادم و تو نمازت را به من بده(در این جا نیز عقب مانده به آه خود مغرور نشد). عقب مانده این را گفت و به مسجد رفت.همان شب در عالم خواب دید که هاتفی به او گفت: خوشا به حالت روحانی تو، که آه سوزان را دادی و آب حیات و شفا یافتی و سپس به خاطر گذشت از مقام روحانی آن آه، در مقابل نماز شخص دیگر، نماز همه ی آن ها که در مسجد بودند، قبول درگاه خدا شد.

نماز جماعت به امامت حضرت مهدی(ع):

بعد از آنکه حضرت عیسی(ع) به یاران حضرت مهدی(عج) می پیوندد، حضرت مهدی(عج) به آن حضرت می گوید: جلو بایست و با مردم نماز بخوان، ولی حضرت عیسی می گوید: نماز برای تو اقامه شده؛ لذا پشت سر حضرت ولی عصر(عج) می ایستد و نماز می خواند و با او بیعت می کند.

منبع: سایت تبیان

شاهکار هنری حضرت علی(ع)، خطبه بدون نقطه

لحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ. الواحدُ الاحدُ الأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ. سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها. الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ. عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ. وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً(صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ. أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً. صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ. أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً. اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا – رَحِمَکُمُ اللهُ – لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا  الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها. هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً. اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ. عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم. وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.

معنی:
ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بارترین(و شریف ترین) آن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتازترین ستایش و سزاوارترین آن. یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی. شاهان را(به حکمت و آزمون) مسلّط ساخت و به تاختن واداشت. و ستمکاران(و متجاوزان) را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را(به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و(برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را(برای زندگی در آن) به درستی (و حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار(یکایک) آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند(هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت. معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و مایه ی سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش. فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد(به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید. کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد. بار رسالت را بر دوش محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند. (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی(در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است. خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان(در نیاکان) است و زیباترین آنها در(نسل و) شاخسار و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در نوجوانی و بزرگسالی.

درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر(برای آنان) و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، (برای همیشه:) تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر. او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای(زندگی) شما و بر طرف شدن نقاط ننگ (: و شرم آور کار)تان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی(بس بزرگ).

از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. و از درگاهش سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را و کمال سعادت را بطلبید و حمد آن یگانه را به جا آورید.

آشنایی با دکتر حسین کرمى قاری ممتاز بین المللی

دکتر کرمی 

آقاى حسین کرمى روز اول فروردین سال 1342 در شهر اردبیل در خانواده اى مذهبى و متوسط دیده به جهان گشود. جدّ مذهبى خانواده از همان آغاز، بر عشق و اشتیاق به قرآن را در ژرفاى وجود او نشاند و ایشان را در جرگه عاشقان و دوستداران این کتاب انسان ساز قرار داد. و به این ترتیب او که خانه دلش از شنیدن تلاوت قرآن از رادیوى قاهره در 8 سالگى به قرائت قرآن علاقه مند شد و به جلسات قرآن شهر اردبیل رفت. دکتر حسین کرمى از همان سن 8 سالگى با شرکت در جلسات قرآن شهر اردبیل و همزمان با تحصیل و تجوید به فراگیرى مقدمات تلاوت قرآن هم پرداخت و با گوش دادن به نوارهاى تلاوت اساتید مشهور مصرى توانایى خودش را در مسیر تلاوت بیشتر کرد. او با تقلید از تلاوت هاى استاد منشاوى در آغاز کار و بقیه اساتید در ادامه کار، اولین گام ها را در مسیر تلاوت برداشت و توانست به موفقیتهاى چشمگیرى در مسیر تلاوت دست پیدا کند. دکتر کرمى از جمله قاریانى است که علاوه بر فعالیت در زمینه هاى قرآنى و تلاوت به فراگیرى علم و دانش نیز اهتمامى وافر دارد. به همین دلیل هم تحصیلات خود را تا مقطع فوق تخصص جراحى کلیه ادامه داده و د حال حاضر داراى مدرک دکتراى فوق تخصص جراحى کلیه است. دکتر حسین کرمى به موسیقى عرفانى وهم چنین از میان رشته هاى ورزشى به فوتبال علاقه دارد. وى علاوه بر مداراى بیماران کلیوى در بیمارستان شهداى تجریش عضو هیأت علمى دانشگاه شهید بهشتى نیز مى باشد.

رتبه هایى که تا کنون آقاى حسین کرمى در مسابقات مختلف به دست آورده است عبارتند از:

رتبه نخست در مسابقات کشورى که در شهر مقدس قم برگزار شد.

رتبه نخست در سال 1378 در شانزدهمین دوره مسابقات بین المللى قرآن کریم در تهران.

رتبه دوم در سال 1372 در مسابقات جهانى قرآن کریم در کشور مالزى.

رتبه نخست در سال 1377 در کشور سوریه و در مسابقات قرآنى.

آقاى حسین کرمى در سال 1378 ازدواج کرد و یک فرزند بنام امیر على دارد و همسرشان داراى مدرک دکترا در رشته زنان و زایمان است و ایشان هم به مسائل مختلف قرآنى علاقه وافر دارند. دکتر حسین کرمى نیز مثل بسیارى از قاریان برجسته در ابتداى کار از سبک قاریان مصرى مثل استاد منشاوى تقلید کرده است امّا اعتقاد دارد که هر قارى قرآنى در ابتداى کار تلاوت باید از قاریانى مثل منشاوى، عبدالباسط، مصطفى اسماعیل، شحات محمد انور و متولى عبدالعالى تقلید نماید و بعد از طى مراحل ابتدایى باید از تقلید محض خارج شود و با تسلط بر الحان و موسیقى عربى و قرآن به تلاوت بپردازد و میان معنا و الفاظ آیات در تلاوت هایش پیوند برقرار نماید. ایشان تا کنون به کشورهاى زیادى همچون مالزى، سنگاپور، هند، بنگلادش، سوریه و ترکیه براى تلاوت قرآن سفر کرده و بیش از ده ها بار براى انجام مناسک سیاسى عبادى حج به عنوان قارى اعزام شده است.

آقاى دکتر حسین کرمى از اساتیدى مثل مصطفى اسماعیل، عبد الباسط و منشاوى به عنوان بهترین و برترین قاریان عصر طلائى تلاوت در مصر یاد مى کند و همچنین از اساتیدى مثل شعیشع، شحات محمد انور و احمد نعینع به عنوان قاریان برتر کنونى در مصر نام مى برد. دکتر کرمى که خود از قاریان برجسته کشور است و بارها در محضر مقام معظم رهبرى به تلاوت پرداخته است به قاریان ایرانى سفارش مى کند که براى موفقیت در امر تلاوت ابتدا به فراگیرى تجوید و اصول صحیح آن از اساتید برجسته فن تجوید بپردازند و بعد از آنکه تجوید را تکمیل کردند به مسائل دیگر روى بیاورند و براى فراگیرى لحن خوش و مطابق با آیات، بسیار به نوارهاى مختلف اساتید قرآن گوش جان بسپارند و نکات لازمه آن را از تلاوتهاى مختلف فرا بگیرند. ایشان همچنین تقلید را در ابتداى امر تلاوت لازم و ضرورى مى دانند آنرا باعث خلاقیت در انسان مى شمارد زیرا هنگامى که انسان به طور کامل تقلید از یک قارى را انجام داد باید تقلید را کنار بگذارد و تمام آنچه را که از تقلید آموخته و بدست آورده در تلاوت هاى خود به نحو بدیع بکار برد و او آخر سفارش مى کند که قاریان قرآنى اخلاق و رفتار قرآنى را رعایت کنند و به آن ملزم باشند و به پیش کسوتان در امر تلاوت احترام بگذارند و به آیات قرآن عمل کنند. 

دکتر کرمی

جلسه تمهید مقدمات برگزاری نوزدهمین دوره مسابقات اذان کشور

جلسه 

جلسه تمهید مقدمات برگزاری نوزدهمین دوره مسابقات اذان دانش آموزان سراسر کشور یادواره رحیم موذن زاده اردبیلی با حضور مدیرکل، معاونین پرورشی و تربیت بدنی، پژوهش، برنامه ریزی و منابع انسانی، آموزش متوسطه، پشتیبانی، روسای ارزیابی عملکرد، حراست، تدارکات و روابط عمومی به منظور نهائی نمودن برنامه های پیشنهادی و فوق برنامه ها در دفتر مدیرکل آموزش و پرورش استان اردبیل تشکیل شد.

ابتدا کلام الله صفری معاون پرورشی و تربیت بدنی اداره کل ضمن گزارشی از تشکیل 9 کمیته و برنامه های پیشنهادی را تحت عنوان «130 گام مطلوب» برای برگزاری با شکوه این مسابقه کشوری قرائت نمود و هزینه های پیشنهادی را هم اعلام کرد.

ژیلا فیروزی مدیرکل آموزش و پرورش استان ضمن تشکر و قدردانی از اعضای ستاد و عوامل اجرائی از معاونین و حاضرین در جلسه خواست نهایت همکاری خود را برای اجرای منظم و با شکوه این مسابقات معمول دارند و معاون پرورشی ریز برنامه ها را جهت طرح در شورای آموزش و پرورش استان آماده کنند تا از نظر شورا و استاندار اردبیل استفاده گردد.

مدیرکل آموزش و پرورش استان خواستار برنامه ریزی اذان گوئی دانش آموزان منادیان توحید، در 260 مسجد شهر به منظور تبلیغ برنامه قبل از افتتاحیه انجام گیرد و تمامی دانش آموزان شرکت کننده در مسابقه در روز جمعه به وقت شرعی اردبیل هم صدا در مصلی نماز جمعه، ندای توحید و اذان را سر دهند و در استقبال از استان ها، با گویش هر استانی با ندای اذان استقبال نمایند و سعی شود مجریان برنامه با هماهنگی وزارت آموزش و پرورش از بومی استان باشد.

گفتنی است که این مسابقه از ۲۳ لغایت ۲۷ تیر ماه در مرکز استان اردبیل برگزار خواهد شد. 

خبرگزاری پانا استان

رهنمود اعزام دانش آموزان به مسابقات

با سلام و احترام 

رهنمود اعزام نوزدهمین دوره ی مسابقات اذان دانش آموزان سراسر کشور از طریق لینک های زیر جهت استفاده ی لازم قابل دانلود می باشد: 

فلسفه ی اذان

فلسفه ی اذان 

اذان، یکی از شعارهای مهم اسلام است که ضمن اشاره به اهمیت نماز، وجه ممیز و فصل مشخص دین اسلام از سایر ادیان است.

تاریخ تشریع اذان: اذان در اسلام پس از هجرت پیامبر اکرم(ص) به مدینه تشریع شد، پس از هجرت پیامبر اسلام به مدینه و فزونی مسلمانان، نیاز به وسیله ای برای اعلام وقت نماز و تجمع مسلمانان برای برپایی این فریضه بزرگ بود. پیامبر اسلام(ص) در فکر اتخاذ تصمیمی در این مورد بود تا این که این امر از طریق وحی و تشریع اذان حل شد.

اهمیت اذان: اذان شعاری سکوت شکن، موزون، کوتاه، پرمحتوا و سازنده است که دربردارنده اساسی ترین پایه های اعتقادی و جهت گیری عملی مسلمانان است. اذان در اسلام، سرود الهی، شعار و ندایی جهت معرفی امت واحد اسلامی است. اذان، اعلام موجودیت اسلام، معرفی عقاید و اعمال مسلمانان و فریاد علیه معبودهای خیالی است. اذان، نشانه باز بودن فضای تبلیغات و اعلام مواضع فکری مسلمانان به صورت روشن و صریح است و همیشه نشانه هشیاری و بیداری از غفلت است. اذان، آماده ساختن روح، دل و جان برای ورود به «نماز» و فریادی است که طنین ملکوتی آن در فضا، دل مؤمنان را به سوی خدا می کشد و بر وحشت و خشم کافران می افزاید. هم چنان که این وحشت را در جملات «گلاستون» سیاست مدار و صهیونیست انگلیسی مشاهده می کنیم. وی در پارلمان می گوید: «تا هنگامی که نام محمد در مأذنه ها بلند است و کعبه پابرجاست و قرآن راهنما و پیشوای مسلمان است، امکان ندارد پایه های سیاست ما در سرزمین های اسلامی استوار و برقرار گردد».

نمونه این وحشت در رفتار مشرکان و منافقان عصر پیامبر اکرم نیز دیده می شود؛ هم چنان که در آیه 58 سوره مائده آمده است: «آنان هنگامی که اذان می گوید و مردم را به نماز فرا می خوانید آن را مسخره و بازی می گیرند این به خاطر آن است که آنان جمعی نابخردند».

فلسفه تکرار اذان: از مطالب یاد شده تا حدود زیادی راز و فلسفه تکرار اذان روشن شد. افزون بر آن گفتنی است اساساً هر گروه، جمعیت و ملتی برای معرفی خود و آگاهاندن مردم برای امری و تجمع در جایی، از سرود یا شعار و یا وسیله ای استفاده می کنند. ناقوس کلیسا در مسیحیت، سرود ملی هر کشور و شیپور در برخی شهرها از آن جمله است. در اسلام نیز برای این امر مهم، اذان تشریع شد تا نشانه ای برای تجمع مردم و آمادگی آنان برای نماز باشد؛ ضمن آن که اذان برخلاف ناقوس کلیسا دارای محتوایی بس عمیق است که حتی تکرار آن در نمازهای فرادا، انسان را از غفلت بیدار کرده و او را به توحید و عقاید اساسی اسلام هشیار می سازد.
فلسفه تشریع اذان و تکرار آن، در حدیثی طولانی از امام رضا(ع) چنین بیان شده است: «مردم که مأمور به اذان شدند علت های فراوان دارد از جمله، آن کسی را که سهو کرده، یادآور باشد و آن را که غافل است متنبه سازد و کسی که وقت را نمی داند و از آن غافل است هشیار سازد. اذان گو با اذانش مردم را به پرستش خالق دعوت می کند، به آن ترغیب می کند، خود اقرار به توحید دارد، ایمان و اسلام را آشکار می سازد و آن را که فراموشش کرده یادآوری می کند...».

همچنین امام خمینی در این باره می فرمایند: «بدان که سالک الی الله در اذان، باید قلب که سلطان قوای ملکوتیه و ملکیه است و دیگر جنود منتشره و جهات متشتته ملک و ملکوت را اعلان حضور در محضر دهد و چون وقت حضور و ملاقات نزدیک گردیده، آنها را مهیای زایدی اگر از مشتاقان و عاشقان است به جلوه ناگهانی دامن از دست ندهد و اگر از محجوبان است بی تهیه اسباب و آداب وارد محضر مقدس نگردد. پس سر اجمال اذان، اعلان قوای ملکوتیه و ملکیه و جیوش الهیه برای حضور است و ادب اجمالی آن، تنبیه به بزرگی مقام وخطر آن و عظمت محضر و حاضر و تذلل و فقر و فاقه و نقص و عجز ممکن از قیام به امر و قابلیت حضور در محضر است».

افزون بر موارد یاد شده، شاید یکی دیگر از مصلحت های تکرار اذان همان فلسفه تکرار نماز باشد، امام صادق(ع) در فلسفه وجوب و تکرار نماز می فرمایند: «... خدای تبارک و تعالی چنین خواست که مسلمانان نام و یاد محمد و دین او را از یاد نبرند؛ از این رو نماز را بر ایشان واجب فرمود تا روزی پنج مرتبه به یاد او باشند و نامش را به زبان آورند و نماز و یاد خدا از آنان خواسته شد تا مبادا از یاد خدا غافل شوند و فراموش کنند و در نتیجه یاد و نامش محو شود».

در پایان تذکر این نکته شایسته است که علل یاد شده در روایات و یا دریافت های عقلی در زمینه فلسفه احکام نوعاً حکمت های احکام هستند نه فلسفه و علت تام آنها. اگر نکته دریافت شده، علت تامه حکمی باشد با وجود آن حکم است و با نبودش نیز حکم از بین خواهد رفت اما اگر حکمت باشد بود و نبود آن تنها به عنوان جزیی از علت نقشی خواهد داشت و چه بسا افزون بر آن حکمت های دیگری برای حکم باشد که ما از آن بی خبریم.

منبع: سایت تبیان

زندگینامه ی استاد رحیم موذن‌زاده اردبیلی(1304-1384)

رحیم موذن زاده اردبیلی اول مهرماه سال 1304 در اردبیل به ‌دنیا آمد. اذان‌گویی و نوحه‌خوانی و منبری را از شیخ عبدالکریم به ارث برد و تا آخر عمر راه او را ادامه داد. خودش می‌گفت که اذان‌گویی در خانواده آنها، 150 سال قدمت دارد و نام فامیل آنها به همین دلیل موذن شده است؛ «زمانی که آن موقع‌ها در اردبیل شناسنامه می‌دادند، به تناسب شغل و حرفه، نام خانوادگی انتخاب می‌کردند. به پدر بزرگم هم گفته بودند تو چه‌کاره‌ای؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگی شما موذن است».

استاد رحیم در کودکی به مکتب‌خانه می‌رود و تحت نظر میرزا عزیز، قرآن و دستگاه‌های موسیقی را فرا می‌گیرد. به گفته خودش: «‌در آن دوران ما عوض دبیرستان مکتب می‌رفتیم. همه هم متدین بودند. خانواده‌ها در دوره ما در ابتدای امر، بچه‌ها را با قرآن مانوس می‌کردند. ما هم پس از طی این مرحله، به مدرسه حاج ابراهیم آمدیم. طلبه بودیم به اصطلاح امروز ولی حین طلبگی، این اذان با ما همراه بود». پس از یادگیری اصول نوحه‌خوانی و اذان‌گویی، با همراهی پدر در مسجد اردبیل به این‌کار مشغول می‌شود و گاهی نیز برای خواندن یک نوحه‌ به شهرهای اطراف، خصوصا تالش می‌رود.

پسر به جای پدر:

با سکونت پدر در تهران، رحیم موذن برای تحصیل حوزوی رهسپار قم می‌شود. حاج مهدی سراج- از دوستان رحیم- می‌‌گوید: «وقتی شیخ کریم به تهران می‌آید، رحیم را برای درس خواندن به قم می‌فرستد. صدای رحیم آن‌قدر خوب بوده که دیگر همیشه او برای مجالس، در قم می‌خوانده است. مداحان قم پیش شیخ کریم شکایت کرده بودند که با آمدن رحیم ما از کار افتاده‌ایم». رحیم درس خارج فقه می‌خواند و ظهرها در حرم حضرت معصومه اذان می‌گفت. 

استاد رحیم موذن زاده 

سال 1329 شیخ کریم فوت می‌کند و رحیم که فقط 25 سال سن دارد، به تهران می‌آید تا جای خالی پدر را در مسجد امام پرکند. خودش ماجرا را این‌گونه تعریف می‌کند: «مرحوم پدرم سال 1322 برای نخستین بار اذان را در رادیو گفت و همین روند تا 1326 که برنامه سحری را به صورت زنده اجرا می‌کرد، ادامه داشت. او در سال 1329 سکته کرد و من قبول کردم جای او اذان بگویم تا الان که با این سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم که با گفتن آن یک اذان، برای اسلام و مملکتم کاری کرده‌ام. ما که نه ثروت داریم، نه مکنت و همین یک اذان برایمان بهترین خیر است».

در همین سال است که نام خانوادگی او نزد مردم از موذن به موذن‌زاده اردبیلی تغییر می‌کند. جعفر تعریف می‌کند که «وقتی شیخ کریم می‌میرد و پدرم به جایش اذان می‌گوید، مجریان رادیو ایران برای معرفی او به مردم، «زاده اردبیلی» را به فامیل پدرم اضافه می‌کنند تا به شنوندگان بگویند او پسر شیخ کریم است. سر همین موضوع، «همه فکر کردند که نام‌خانوادگی پدر من موذن‌زاده اردبیلی است و همین نام هم تا آخر روی او ماند».

همسر رحیم موذن‌زاده اردبیلی تعریف می‌کند که حاج رحیم حدود سال 1330 به اردبیل می‌آید و از او خواستگاری می‌کند؛ «4 ماه بود که پدرش فوت کرده بود. ما عروسی کردیم و آمدیم تهران. خانواده‌های ما با هم همسایه بودند و ساکن یک محله بودیم. به یکی از همسایه‌ها رشوه داده بود و گفته بود که این دختر  را برای من خواستگاری کن. من تا بعد از عقد ندیده بودمش. من را در آشپزخانه پدرم عقد کردند و بردند خانه او. آنجا برای اولین‌بار دیدمش. خودش می‌گفت قبلاً یک‌بار من را دیده بوده. با عمه‌ام رفته بودم حمام. بعد که بیرون آمدیم، من پایم لیز خورد، زمین خوردم و آن موقع من را دیده بود».

حاج رحیم پس از ازدواج، دوباره به تهران باز می‌گردد. همسر آن مرحوم ادامه می‌دهد: «15 روز بعد از عروسی آمدیم تهران. اول بازار تهران مستاجر بودیم و بعد رفتیم خیابان سینا یک خانه کوچک گرفتیم. بعد آنجا را هم فروختیم و آمدیم آریانا(مالک اشتر) زندگی کردیم. آنجا هم چند سالی بودیم و آخر سر آمدیم اینجا(مهر شهر کرج). به گفته حاج عسگر عاشقی، خانه حاج رحیم در مهر شهر کرج، کوچک بود و او همیشه به شوخی این خانه را زندان موسی بن جعفر می‌نامیده است. همسر موذن‌زاده هم این موضوع را تایید می‌کند: «2 تا اتاق داشتیم و 6 تا بچه».

اتصال به بالا در رادیو:

تا سال 1334 که صدای حاج رحیم در رادیو ضبط شود، موذن‌زاده اردبیلی برای مسجد امام و رادیو ملی به صورت زنده اذان می‌گفت. خانم بخشش کن(همسر مرحوم استاد موذن زاده) می‌گوید: «ماه رمضان، هر روز با هم می‌رفتیم مسجد ارگ و من بیرون می‌ماندم و او می‌رفت اذانش را می‌گفت و با هم بر‌می‌گشتیم خانه. از همان‌جا هم مستقیم در رایو پخش می‌شد».

جعفر موذن‌زاده اردبیلی- پسر ارشد حاج رحیم- می‌گوید: «سال 1334 پدر به رادیو می‌رود و از مهندس محبی- مسؤول استودیو 6- می‌خواهد که اذانش را ضبط کنند. ماه رمضان بود و از او می‌خواهند که برود بعد از افطار برای ضبط بیاید. پدر قبول نمی‌کند و می‌گوید الان باید اذانش را ضبط کنند. خودش می‌گفته آن روز حال خاصی داشته و گویا به ایشان الهام شده بود که باید اذان را همان لحظه برای ضبط بخواند. خلاصه مسؤولان رادیو قبول می‌کنند و پدر برای ضبط به استودیو می‌رود. به گفته خودش، وقتی برای ضبط این اذان به استودیوی رادیو رفته، اذان را در تمام گوشه‌ها امتحان کرده و دیده که جا نمی‌افتد. همان‌طور که می‌دانید دستگاه بیات ترک یک حزن خاصی دارد و پدر هم در همین دستگاه، در گوشه روح‌الارواح، اذان را خوانده. می‌گفت وقتی اذان را در این گوشه خواندم، احساس کردم که به بالا وصل شدم. دیگر تا پایان اذان، در استودیو نبودم».

جعفر خاطره جالبی را نیز از قول پدرش از اولین ضبط این اذان در رادیو تعریف می‌کند: «وقتی پدر اذان را می‌خواند، یکی از خواننده‌های مطرح موسیقی ایرانی که در حال تماشایش بوده، با تعجب از او می‌پرسد که اذان را در چه گوشه‌ای خواندی؟ پدر هم می‌گوید گوشه روح‌الارواح. آن خواننده مشهور به او می‌گوید که تابه‌حال این گوشه را نشنیده بوده است».  

استاد موذن زاده 

خود حاج رحیم در گفت‌وگو با خبرگزاری ایسنا این ماجرا را این‌گونه تعریف می‌کند: «یک روزی تصمیم گرفتم تا یک اذان یادگاری بگویم. در استودیوی 6 صدا و سیما، هر گوشه‌ای انداختم، نشد تا اینکه آن را در روح‌الارواح آواز بیات ترک به این شکل که بیش از 50 سال پخش می‌شود گفتم. ما ایرانی هستیم و اذان ما باید برخاسته از خودمان باشد. الان اذان‌خوان‌هایی هستند که از عربستان تقلید می‌کنند و این پسندیده نیست و خود ما باید ابتکار به خرج دهیم. الان 50 سال است که کسی نتوانسته روی این اذان من اذان بگوید؛ حتی برادرم سلیم که آن صدای گیرا و زیبا را دارد و این خواست خداست؛ همان خدایی که می‌گوید اگر با من یک صدایی کنید، محبت شما را به قلوب همه می‌اندازم».

موذن‌زاده اردبیلی در ادامه به نکته‌ای اشاره می‌کند که عدم تحقق آن تاسف‌انگیز است؛ «البته 20 سال پیش می‌خواستم یک اذان دیگر را  به مدت 15 دقیقه که در میان آن دعا هم هست، پر کنم اما نگذاشتند و گفتند که اذان 6 دقیقه بیشتر نمی‌شود».

به گفته پسر او، موذن‌زاده تا 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی، هر سال برای تجدید ضبط اذانش به رادیو می‌رفته: «از سال 34 به بعد، پدر هر سال برای ضبط به رادیو می‌رفت و اذانش را مجدد می‌خواند. اصلاً از طرف رادیو دستور بوده که این اتفاق بیفتد. تلویزیون الان بیشتر اذان ضبط شده سال 56 پدرم را پخش می‌کند. کانال 5 که همیشه این اذان را پخش می‌کند ولی بعضی ‌اوقات دیده‌ام که کانال‌های 1 و 3، اذان ضبط شده سال‌های‌ 34 و 35 را پخش می‌کنند. صدای پدر در این اذان، بسیار شفاف، جوان‌تر و رساتر است و خوب که دقت کنید، می‌توانید تفاوت شان را تشخیص دهید».

فراموشی و بیماری:

از سال 1357، دوره گمنامی موذن‌زاده اردبیلی آغاز می‌شود. موذن‌زاده در برخی مساجد تهران مناجات و نوحه می‌گفت و هر سال، شب‌های عاشورا در مسجد اردبیلی‌ها به منبر می‌رفت. جز خانواده و دوستان، کمتر کسی از وجود او آگاه بود. پسر بزرگ موذن‌زاده می‌گوید: «همه فکر می‌کردند که پدرم فوت کرده است. هیچ‌کس تا سال‌ها پیگیر نشد که او کجاست و چه می‌کند. تلویزیون و رادیو اذان او را پخش می‌کردند و مردم هم این اذان را دوست داشتند اما هیچ‌کس سراغی از او نمی‌گرفت». همسر او نیز از وضعیت بد مالی زندگی‌شان می‌گوید: «من در خانه مواظب بچه‌ها بودم و او صبح می‌رفت و شب می‌آمد. زندگی ما خیلی مشکل بود. بچه‌ها یکی‌یکی به دنیا می‌آمدند و خرج و مخارج زندگی کفاف نمی‌داد. کار موذن‌زاده هم فقط منبر بود و کار دیگری نمی‌کرد. روزی یک مجلس می‌رفت و خرج زندگی در نمی‌آمد».

جعفر تعریف می‌کند که چگونه به زنده بودن حاج رحیم پی می‌برند: «آقای غلامرضایی- مجری تلویزیون- خیلی اذان پدرم را دوست داشت و تعریف می‌کرد که از هر کس درباره موذن‌زاده اردبیلی پرسیده، گفته‌اند اول انقلاب فوت کرده است. غلامرضایی می‌گوید یک روز با یک آذری‌زبان برخورد کردم و از او سراغ موذن‌زاده را گرفتم و او به من گفت که زنده است». به این ترتیب، پس از 25 سال و در حالی که تنها 2 سال به پایان عمر او مانده بود، موذن‌زاده‌ اردبیلی مجدداً کشف می‌شود و یکی از خبرگزاری‌ها هم با او گفت‌وگو می‌کند.

«بیماری پدر از سال 74 شروع شد و در سال 84 به اوج رسید. این اواخر، سرطان از مثانه، به کلیه  و کبد و ریه‌هایش هم رسیده بود». جعفر تعریف می‌کند که تنها یک‌بار از پدر گله‌ای درباره بیماری‌اش شنیده است؛‌ در تمام مدتی که مریض بود، اصلا گله و شکایت نمی‌کرد و خیلی آرام بود؛ جز یک‌بار که به من گفت نمی‌دانم چرا این مریضی را گرفته‌ام. آدم مذهبی‌ای بود و دکترها برای مریضی‌اش به او سوند بسته بودند. او هم مدام مراقب بود که نجس نشود. فقط این موضوع بود که خیلی ناراحتش می‌کرد. حاج مهدی سراج‌زاده- دوست جوان موذن‌زاده اردبیلی- هم تاکید می‌کند که این حرف را به او هم گفته است: «یادم هست که در بیمارستان بودیم و 5 روز مانده بود به رفتنش. تا آن‌روز حتی یک‌بار هم ندیده بودم که از وضعیت خود گله‌ کند اما آن‌روز دست من‌را گرفت و گفت مهدی، چرا من به این روز افتادم و این نوع مریضی نصیبم شد؟ چشم‌هایش پر از اشک شده بود و من هم گریه‌ام گرفته بود. قبل از اینکه چیزی بگویم، خودش بلافاصله گفت که همه‌چیز خواست خداست. بعد هم فضا عوض شد و خندید».

همسر آن مرحوم هم از روزهای بیماری موذن‌زاده تعریف می‌کند؛ «این اواخر خیلی مریضی کشید و همه‌اش بیمارستان بود. بیچاره اصلاً اهل غر زدن نبود. من بداخلاقی می‌کردم؛ خب آدم باید راستش را بگوید؛ من هر چی می‌گفتم اصلا حرفی نمی‌زد».

حاجی به دیار باقی رفت:

موذن‌زاده در آخرین ماه‌های زندگی‌اش نهایتاً موفق می‌شود به آرزوی خود برسد و حاجی شود. پسر بزرگ او می‌گوید که پدرش پس از شنیدن خبر سفر حج بسیار خوشحال شده است؛ «وقتی قرار شد که از طرف لاریجانی که آن‌موقع رییس صدا و سیما بود، به مکه برود، حالش خیلی بد بود و 2 تا سوند به ایشان وصل بود ولی خوشحال بود و می‌گفت به آرزویش رسیده است. من رفتم اداره اوقاف و گفتم حال پدرم خوب نیست، از نظر پزشکی تاییدش نکنید. گفتند مگر می‌شود موذن‌زاده را رد کرد. این مرد باید به زیارت خانه خدا برود. 4ماه قبل از فوتش بود که با وضع خرابی‌ که داشت به مکه رفت. من خیلی نگرانش بودم. روزی که آمد، سریع خودم را به ایشان رساندم  و دیدم حالشان زیاد خوب نیست. گفتم فقط یک چیزی به من بگو، رفتی مکه چی‌ دیدی؟ گفت فقط همین را بگویم که رفتم خدا را دیدم و آمدم».

جعفر تعریف می‌کند که پدرش بنا به درخواست حجاج دیگر کشورهای اسلامی در مکه نیز اذان خود را گفته است: «می‌گفت از ایشان خواسته‌اند که در عرفات اذانش را بخواند ولی «علیا ولی‌الله» را نگوید. قبول نکرده بود. دست آخر آنها قبول می‌کنند که اذانش را کامل بخواند. می‌گفت اذانش را 20 دقیقه خوانده است». 

استاد موذن زاده 

علی معلم دامغانی که اذان موذن‌زاده اردبیلی را در عرفات شنیده بود، این اذان را یکی از بدیع‌ترین نمونه‌های اذان دانسته که نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته است؛ «رحیم موذن‌زاده را در عرفات زیارت کردم و به یاد دارم که ایشان در آنجا برای آخرین بار، اذان جاودانه‌ خود را اجرا کردند که بسیار مورد توجه حجاجی که از دیگر مناطق جهان آمده قرار گرفت و فکر می‌کنم او هم به آرزوی خود رسید».

موذن‌زاده اردبیلی پس از بازگشت از سفر حج، به علت پیشروی بیماری سرطان، در بیمارستان بستری می‌شود. پزشکان برای بهبود او دست به‌کار می‌شوند ولی سرطان دیگر تمام بدن او را فرا گرفته بود و کاری از کسی ساخته نبود.

مسؤولان کشور، یکی‌یکی به بالینش می‌آمدند و موذن‌زاده هم به آنها پند و اندرز می‌داد. جعفر تعریف می‌کند: «خیلی‌ها آمدند. یادم هست که به آقای مسجدجامعی که آن‌موقع وزیر ارشاد بود، یک کاغذی نشان داد که اسم 2 هزار تا جوان رویش بود. گفت این جوان‌ها مشکل دارند. شما وزیر هستید و باید یک کاری بکنید. اگر اینها به کار خلاف بیفتند، تقصیر شماست. گفت این جوان‌ها به درد این مملکت می‌خورند. باید یک فکری برای آنها کرد. با آقای حداد عادل هم که رییس مجلس بود، مدام از درد مردم حرف می‌زد».

موذن‌زاده آن‌قدر ملاقات‌کننده در بیمارستان داشت که در مواقع بیداری باید وقت خود را به احوالپرسی با آنها می‌گذراند. منصور موذن‌زاده می‌گوید: «کسی را رد نمی‌کرد. با اینکه حال بدی داشت، همه را می‌پذیرفت و با همه هم صحبت می‌کرد. بعضی وقت‌ها که دیگر اتاق جا نداشت، ما مجبور می‌شدیم که از اتاق بیرون برویم». سراج‌زاده هم در این‌باره می‌گوید: «وقتی در بیمارستان بود، دسته‌دسته دخترها و پسرها می‌آمدند و از او عیادت می‌کردند و می‌رفتند. با اینکه حال خوشی نداشت، با یکی‌یکی آنها احوال‌پرسی می‌کرد». پس از مدتی برای گشاد شدن سوند موذن‌زاده، عملی موفقیت‌آمیز صورت می‌گیرد اما دیگر دیر شده بود. سرانجام ریه پیرمرد نیز به دست سرطان از کار می‌افتد و او جهان را در 6 خرداد ماه 1384 به درود می‌گوید.

مراسم ختم موذن‌زاده در حالی در مسجد اردبیلی‌های تهران برگزار می‌شود که این مسجد مملو از آدم بوده است.

منبع: همشهری ماه ویژه ایران شناسی(سرزمین من)