هنوز میشنوم هق هق صدایت را
صدای آن نفس درد آشنایت را
نبردهاند ز خاطر، نه آسمان، نه زمین
هنوز بغض نفسگیر نالههایت را
هنوز هم شب و ماه و ستاره میگردند
به کوچه کوچهی تاریخ، ردّ پایت را
هنوز هم سحر و نخل و چاه، دلتنگاند
شمیم عطر دلانگیز ربّنایت را
شنیدهاند در انبوه بیخیالیها
تمام چفت در خانهها صدایت را
کدام کوچه در این شهر خواب ماند و ندید
به دوش خستهی تو کیسهی غذایت را
تو کیستی که ندیدهست هیچ مخلوقی
نه ابتدایت را و نه انتهایت را
تو ناشناسترین آیهای که دست خدا
فراتر از ابدیت نهاد پایت را
تو آن نماز پذیرفتهای به درگه دوست
که ناامید نکردی ز خود گدایت را
کدام قلّهی سرکش به سجده سر ننهاد
شکوه جذبهی پیچیده در ردایت را
در این غروب مه آلود بیخدایی و کفر
بپاش بر تن سرد زمین، دعایت را
بیا کمیل بخوان تا دمی دهم پرواز
کبوتر دل سرگشته در هوایت را
در این همیشه که پابند توست هستی من
به عالمی ندهم عشق بیفنایت را
چه قدر واژه که آوردم و ندانستم
زبان ندارم از این بیشتر ثنایت را
شاعر: عباس شاهزیدی(خروش)
رسول خدا صلى الله علیه و آله:
براى هر چیزى زکاتى است و زکات بدنها روزه است
حلول ماه مبارک رمضان مبارک باد
سوم شعبان، ولادت فرخنده مهتر جوانان بهشت و آموزگار شهادت،
حضرت حسین بن علی علیه السلام
مبارک و خجسته باد.
سکان زمین و آسمان است علی
سلطان همه جهانیان است علی
گلواژهی منشق از علی اعلاست
سرچشمهی فیض بیکران است علی
میلاد مظهر علم، عزت، عدالت، سخاوت و شجاعت، اسدالله الغالب، علی بن ابیطالب(ع)،
مبارک باد.
وقتی شما به شهر نیویورک سفر کنید، جالبترین بخش سفر شما هنگامی است که پس از خروج از هواپیما و فرودگاه، قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید. اگر یک تاکسی برای ورود به شهر و رسیدن به مقصد بیابید شانس به شما روی آورده است. اگر رانندهی تاکسی شهر را بشناسد و از نشانی شما سر در آورد با اقبال دیگری روبرو شدهاید. اگر زبان راننده را بدانید و بتوانید با او سخن بگویید بخت یارتان است و اگر راننده عصبانی نباشد، با حسن اتفاق دیگری مواجه هستید. خلاصه برای رسیدن به مقصد باید از موانع متعددی بگذرید.
هاروی مک کی میگوید: «روزی پس از خروج از هواپیما، در محوطهای به انتظار تاکسی ایستاده بودم که ناگهان رانندهای با پیراهن سفید و تمیز و پاپیون سیاه از اتومبیلش بیرون پرید، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفی خود گفت: «لطفاً چمدان خود را در صندوق عقب بگذارید». سپس کارت کوچکی را به من داد و گفت: «لطفاً به عبارتی که رسالت مرا تعریف میکند توجه کنید». بر روی کارت نوشته شده بود: «در کوتاهترین مدت، با کمترین هزینه، مطمئنترین راه ممکن و در محیطی دوستانه شما را به مقصد میرسانم». من چنان شگفت زده شدم که گفتم نکند هواپیما به جای نیویورک در کرهای دیگر فرود آمده است. راننده در را گشود و من سوار اتومبیل بسیار آراستهای شدم. پس از آنکه راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من کرد و گفت: «پیش از حرکت، قهوه میل دارید؟ در اینجا یک فلاسک قهوه معمولی و فلاسک دیگری از قهوه مخصوص برای کسانیکه رژیم تغذیه دارند، هست».
گفتم: «خیر، قهوه میل ندارم، اما با نوشابه موافقم».
راننده پرسید: «در یخدان هم نوشابه دارم و هم آب میوه».
سپس با دادن یک بطری نوشابه، حرکت کرد و گفت: «اگر میل به مطالعه دارید مجلات تایم، ورزش و تصویر و آمریکای امروز در اختیار شما است». آنگاه، بار دیگر کارت کوچک دیگری در اختیارم گذاشت و گفت: «این فهرست ایستگاههای رادیویی است که میتوانید از آنها استفاده کنید. ضمناً من میتوانم درباره بناهای دیدنی و تاریخی و اخبار محلی شهر نیویورک اطلاعاتی به شما بدهم و اگر تمایلی نداشته باشید میتوانم سکوت کنم. در هر صورت من در خدمت شما هستم».
از او پرسیدم: «چند سال است که به این شیوه کار میکنید؟»
پاسخ داد: «دو سال».
پرسیدم: «چند سال است که به این کار مشغولید؟»
جواب داد: «هفت سال».
پرسیدم: «پنج سال اول را چگونه کار میکردی؟»
گفت: «از همه چیز و همه کس،از اتوبوسها و تاکسیهای زیادی که همیشه راه را بند میآورند، و از دستمزدی که نوید زندگی بهتری را به همراه نداشت مینالیدم. روزی در اتومبیلم نشسته بودم و به رادیو گوش میدادم که ویندایر شروع به سخنرانی کرد. مضمون حرفش این بود که مانند مرغابیها که مدام واک واک میکنند، غرغر نکنید، به خود آیید و چون عقابها اوج گیرید. پس از شنیدن آن گفتار رادیویی، به پیرامون خود نگریستم و صحنههایی را دیدم که تا آن زمان گویی چشمانم را بر آنها بسته بودم. تاکسیهای کثیفی که رانندگانش مدام غرولند میکردند، هیچگاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبی نداشتند. سخنان ویندایر، بر من چنان تاثیری گذاشت که تصمیم گرفتم تجدید نظری کلی در دیدگاهها و باورهایم به وجود آورم».
پرسیدم: «چه تفاوتی در زندگی تو حاصل شد؟»
گفت: «سال اول، درآمدم دوبرابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسید. نکتهای که مرا به تعجب واداشت این بود که در یکی دو سال گذشته، این داستان را حداقل با سی راننده تاکسی در میان گذاشتم اما فقط دو نفر از آنها به شنیدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال کردند. بقیه چون مرغابیها، به انواع و اقسام عذر و بهانهها متوسل شدند و به نحوی خود را متقاعد کردند که چنین شیوهای را نمیتوانند برگزینند».
دوستان شما در دنیای امروزمون مرغابی هستید یا عقاب؟! روش کاری خود را دگرگون کنید، عقاب باشید و عقاب بمانید...
دل خورشید محک داشت؟ نداشت!
یا به او آینه شک داشت؟ نداشت!
آسمانی که فلک میبخشید احتیاجی به فدک داشت؟ نداشت!
غیر دیوار و در و آوارش، شانهی وحی کمک داشت؟ نداشت!
مردم شهر به هم میگفتند در این خانه ترک داشت؟ نداشت!
شب شد و آینهی ماه شکست! دست این مرد نمک داشت؟ نداشت!
تو بپرس از دل پرخون غمت! چهرهی یاس کتک داشت؟ نداشت! نداشت! نداشت! ...
ماه من چهره برافروز که آمد شب عید
عید بر چهرهی چون ماه تو میباید دید
نوبت سال کهن با غم دیرینــه گذشت
سال نو با طرب و غلغله و شوق دمید
سال نو مبارک
اداره/ مدیریت آموزش و پرورش ناحیه/ منطقه
باسلام و احترام
ضمن تقدیر و تشکر از زحمات همکاران محترم در برگزاری موفق دورههای گذشته مسابقه بزرگ کتابخوانی، مدیریت دانش آموزی استان در نظر دارد با همکاری ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر اداره کل، پنجمین دوره مسابقه بزرگ کتابخوانی را برگزار نماید، لذا موارد ذیل جهت اطلاع و اقدام لازم ارسال میگردد.
1- اجرای مسابقه کتابخوانی برای پایههای چهارم، پنجم و ششم ابتدایی و دوم و سوم راهنمایی خواهد بود.
2- منبع مسابقه از کتاب حضرت فاطمه زهرا(س) تالیف «مهدی وحیدی صدر» میباشد.
3- نحوه خرید کتاب: مبلغ روی جلد کتاب 30000ریال میباشد، که مبلغ 5000 ریال تخفیف منظور و مبلغ 25000 ریال از دانش آموزان اخذ خواهد شد.
4- زمان اجرای مسابقه نیمه اول اردیبهشت ماه سال 92 خواهد بود.
5- عوامل اجرایی مدارسی که بیش از 90 درصد از دانشآموزان شاغل به تحصیل(در مدارس ابتدایی 90% دانشآموزان شاغل به تحصیل در پایه های چهارم و پنجم و ششم) در مسابقه شرکت نمایند، پس از هماهنگی با مسئولین منطقه/ ناحیه مورد تشویق کتبی قرار خواهند گرفت.
6- مقتضی است آن اداره/ مدیریت محترم پس از جمع بندی آمار شرکت کنندگان و متقاضیان خرید کتاب، وجوه جمع آوری شده را به حساب مدیریت دانشآموزی استان واریز و فیش پرداختی و آمار شرکت کنندگان را در قالب جدول ذیل تا تاریخ 15/12/91 به این مدیریت ارسال نمایند.
تعداد شرکت کننده | تعداد کتاب درخواستی | مبلغ واریزی | شماره فیش |