عزیمت امام حسین (علیه السلام) از مدینه به مکه‏

امام حسین 

در شب 28 رجب، یکشنبه، سال 60 هجری قمری(یازدهم اردیبهشت سال 59 شمسی، ۲۸ آوریل ۶۸۰ میلادی) امام حسین(ع) تصمیم گرفت به همراه خاندان و تعداد زیادی از یاران و پیروانش مدینه را به مقصد مکه ترک نماید. شب جمعه در حالى که سه شب از ماه شعبان گذشته بود، وارد مکه گردید. آن حضرت پس از چهار ماه و پنج روز اقامت در مکه معظّمه(از شعبان تا پایان ذیقعده) در روز سه شنبه هشتم ذیحجه مصادف با روز ترویه (همان روزى که مسلم بن عقیل در کوفه قیام کرد) از مکه به سوى عراق حرکت کرد.

ادامه مطلب ...

این الرجبیون

رجب 

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: رجب، ریزان نامیده شده است، چرا که در این ماه، رحمت خداوند بر امت من فرو می ریزد.

رجب از راه می رسد، قدر حضورش را بدانید که ناگاه خواهیم دید در حال وداع است. بهار عاشقان و دلدادگان حریم کبریایی فرا رسیده است. ماه رجب فصل روئیدن جوانه های عاشقانه زیستن و ماه شست و شوی دل و جان از زنگارهای گناه و غفلت، و آماده شدن برای ورود به ضیافت الله اعظم است. کسانی که دل در گرو محبت خدا نهاده اند، لحظه شماری می کنند تا با ورود به ماه رجب و بهره مندی از برکات آن، به درک فیوضات ماه عظیم شعبان موفق شوند و پس از آن بتوانند مدال لیاقت ورود به ضیافت الهی در ماه رمضان را دریافت نمایند. ماه رجب، سراسر نور و فضیلت و رحمت است. شب اول آن که جزء چهار شب برتر سال است و شب زنده داری در آن که بسیار مورد تاکید قرار گرفته، لیلة الرغائب(اولین شب جمعه ماه) و میلاد ابوالائمه امیرالمومنین علیه السلام. تا شب نیمه رجب و ایام مبارک بیض که راهیان طریق سلوک به اعتکاف و مناجات با رب جلیل می نشینند و بیست و هفتم رجب که رحمت الهی ظهور کرد و محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به رسالت مبعوث شد.

رعایت کنندگان حرمت ماه رجب و عاملین به اعمال آن را رجبیون نامند. همانا که در قیامت فرشته ای ندا می دهد: این الرجبیون: کجایند افرادی که ماه رجب را محترم شمرده و اعمالی از آن را انجام داده اند. آنان بندگان خالصی هستند که در دنیا و در میان مردم بی نام و نشان زندگی می کنند و آنگاه که ماه رحمت فرا می رسد خود را در نهر نورانی رجب شست و شو می دهند و با دلی صاف و بی آلایش و پاکیزه از غفلت ها، کینه ها و گناهان، خود را برای نزول رحمت های الهی مهیا می کنند.

امام خمینی(ره)، این عارف بالله در مورد ماه رجب می فرماید: شرافت ماه رجب در زبان ها، در بیان ها، در عقل ها و در فکرها نگنجد. رجب ماه دعا و استغفار است و سفارش زیادی به استغفار در این ماه شده است.

روزه داری در این ماه، مورد تأکید قرار گرفته و پاداش فراوانی برای روزه داران به خصوص در روزهای اول، وسط و آخر ماه وعده داده شده است.

حال این ماییم و اقیانوسی از معنویت که قدم در بهار آن گزارده ایم تا با همتی خدایی خود را در برابر نفخه الهی که در این فصل، وزیدن می گیرد قرار دهیم و با دل کندن از تعلقات دنیایی، مقدمات ورود به جاده سلوک را فراهم ساخته و رنگ خدایی بگیریم.

امید است آنگاه که دستان خود را بر آستان الهی بلند می نمائید و به مناجات که زیباترین تجلی روح انسانی است، می پردازید ما را از دعای خیر خویش محروم ننمائید.

ملتمس دعا- کمیته ی اجرایی مسابقات اذان استان اردبیل

بخوان ما را

منم پروردگارت

خالقت از ذره ای ناچیز

صدایم کن، مرا

آموزگار قادر خود را

قلم را، علم را، من هدیه ات کردم

بخوان ما را

منم معشوق زیبایت

منم نزدیک تر از تو، به تو

اینک صدایم کن

رها کن غیر ما را، سوی ما باز آ

منم پروردگار پاک بی همتا

منم زیبا، که زیبا بنده ام را دوست می دارم

تو بگشا گوش دل

پروردگارت با تو می گوید:

تو را در بیکران دنیای تنهایان 

رهایت من نخواهم کرد

بساط روزی خود را به من بسپار

رها کن غصه یک لقمه نان و آب فردا را

تو راه بندگی طی کن

عزیزا، من خدایی خوب می دانم

تو دعوت کن مرا بر خود

به اشکی یا صدایی، میهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می دارم

طلب کن خالق خود را

بجو ما را    

تو خواهی یافت

که عاشق می شوی بر ما

و عاشق می شوم بر تو

که وصل عاشق و معشوق هم

آهسته می گویم، خدایی عالمی دارد

قسم بر عاشقان پاک با ایمان

قسم بر اسب های خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن

تکیه کن بر من

قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن، اما دور

رهایت من نخواهم کرد

بخوان ما را

که می گوید که تو خواندن نمی دانی؟

تو بگشا لب

تو غیر از ما، خدای دیگری داری؟

رها کن غیر ما را

آشتی کن با خدای خود

تو غیر از ما چه می جویی؟

تو با هر کس به جز با ما، چه می گویی؟

و تو بی من چه داری؟ هیچ!

بگو با من چه کم داری عزیزم، هیچ!!

هزاران کهکشان و کوه و دریا را 

و خورشید و گیاه و نور و هستی را

برای جلوه خود آفریدم من

ولی وقتی تو را من آفریدم

بر خودم احسنت می گفتم

تویی زیباتر از خورشید زیبایم

تویی والاترین مهمان دنیایم

که دنیا، چیزی چون تو را، کم داشت

تو ای محبوب تر مهمان دنیایم

نمی خوانی چرا ما را؟؟

مگر آیِا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی

ببینم، من تو را از درگهم راندم؟

اگر در روزگار سختیت خواندی مرا

اما به روز شادیت، یک لحظه هم یادم نمی کردی

به رویت بنده من، هیچ آوردم؟؟

که می ترساندت از من؟

رها کن آن خدای دور

آ‌ن نامهربان معبود

آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت، خالقت

اینک صدایم کن مرا، با قطره اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را

با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکیم

آیا عزیزم، حاجتی داری؟

تو ای از ما

کنون برگشته ای، اما

کلام آشتی را تو نمیدانی؟

ببینم، چشم های خیست آیا، گفته ای دارند؟

بخوان ما را

بگردان قبله ات را سوی ما

اینک وضویی کن

خجالت می کشی از من

بگو، جز من، کس دیگر نمی فهمد

به نجوایی صدایم کن

بدان آغوش من باز است

برای درک آغوشم

شروع کن

یک قدم با تو

تمام گام های مانده اش با من

کلمه ها، احساس ها و اندیشه ها

کلمه ها بر احساس ها و اندیشه ها تاثیر می گذارند، احساس ها بر افکار و کلمه ها مؤثرند، اندیشه ها بر کلمه ها و احساس ها تاثیر می گذارند.

بگوییم: از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم

نگوییم: ببخشید که مزاحمتان شدم


بگوییم: در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود

نگوییم: گرفتارم


بگوییم: راست می گی؟ راستی؟

نگوییم: دروغ نگو


بگوییم: خدا سلامتی بده

نگوییم: خدا بد نده


بگوییم: هدیه برای شما

نگوییم: قابل ندارد


بگوییم: با تجربه شده

نگوییم: شکست خورده


بگوییم: قشنگ نیست

نگوییم: زشت است


بگوییم: خوب هستم

نگوییم: بد نیست


بگوییم: مناسب من نیست

نگوییم: به درد من نمی خورد


بگوییم: با این کار چه لذتی می بری؟

نگوییم: چرا اذیت می کنی؟


بگوییم: شاد و پر انرژی باشید

نگوییم: خسته نباشید


بگوییم: من

نگوییم: اینجانب


بگوییم: دوست ندارم

نگوییم: متنفرم


بگوییم: آسان نیست

نگوییم: دشوار است


بگوییم: بفرمایید

نگوییم: در خدمت هستم


بگوییم: خیلی راحت نبود

نگوییم: جانم به لبم رسید


بگوییم: مسئله را خودم حل می کنم

نگوییم: مسئله ربطی به تو ندارد


تلاش کنید! تلاش کنید همان گونه باشید که می گویید، تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که از دیگران انتظار دارید. تلاش کنید همان گونه رفتار کنید که گرفتار عذاب وجدان نشوید. تلاش کنید تا راست گویی و صداقت عادت شما شود. تلاش کنید همیشه دنبال یادگیری باشید. تلاش کنید با پیدا کردن دوستان جدید دوستان قدیمی را هم حفظ کنید. تلاش کنید برای خوب کار کردن خوب هم استراحت کنید. تلاش کنید همیشه برای اطرافیانتان جذاب باشید. تلاش کنید اگر از کسی رنجیده اید، با خود او صحبت کنید، نه پشت سر او. تلاش کنید وقتی به موفقیتی می رسید، آنهایی که در این راه به شما کمک کرده اند را فراموش نکنید. تلاش کنید تا عهدی شکسته نشود و اگر هم می شکند، شما نباشید. تلاش کنید تا باور کنید دیگران وظیفه ای در قبال شما ندارند و عامل سعادت یا شقاوت هر کس خود اوست. تلاش کنید قدردان لطف دیگران باشید و با رفتار و گفتارتان آنها را از محبت پشیمان نکنید. تلاش کنید به هر چیز آنقدر بها بدهید که استحقاقش را دارد. تلاش کنید دنیا را با زیبایی هایش ببینید.

آشنایی با علی دایی اسطوره ی فوتبال ایران

علی دایی 

علی دایی متولد ۱ فروردین سال ۱۳۴۸، بازیکن و سرمربی سابق تیم ملی ایران و از مشهورترین بازیکنان تاریخ تیم ملی فوتبال ایران است. علی دایی تا پایان جام جهانی ۲۰۰۶ بازیکن اصلی و کاپیتان تیم ملی ایران بود. دایی ۱۰۹ گل ملی در کارنامه ی خود دارد و با فاصله ی زیادی بهترین گلزن بازی‌های ملی در تاریخ فوتبال جهان است. در سال ۲۰۰۷ میلادی، فدراسیون آمار و ارقام فوتبال(متعلق به فیفا)، علی دائی را در رده ۲۶مین بازیکن برتر تاریخ فوتبال جهان معرفی کرد که در این فهرست وی به عنوان تنها بازیکن آسیایی در میان برترین‌های تاریخ فوتبال مشاهده می‌شود.

ادامه مطلب ...

50 حدیث از امام صادق(ع)

1. امام صادق(ع): هرکه فردی را در گناهی پیروی کند به تحقیق که او را پرستش کرده است.

2. امام صادق(ع): شیطان گفته همه مردم در قبضه حکومت من هستند جز 5 کس: 1.کسی که با نیت صحیح در هر کاری بر خدا توکل کند.   2.آنکه شبانه روز به هنگام ثواب و خطا بسیار یاد خدا باشد.   3.کسی که هرچه برای خود می پسندد برای دیگران هم بپسندد.   4.آنکه به هنگام مصیبت صبر کند.    5.کسی که به قسمت الهی راضی باشد و غم روزی نخورد.

3. امام صادق(ع): از امام(ع) سوال شد آسودگی و راحتی دنیا در چیست فرمود: در ترک هواهای نفسانی. گفته شد راحتی آخرت در چیست؟ فرمود: روزی که داخل در بهشت گشتی.

4. امام صادق(ع): احسان به مردم به کمال نمیرسد جز با سه خصلت: 1- شتاب نمودن در آن 2- کم شمردن بسیار آن 3- منت نگذاشتن با آن به مردم.

5. امام صادق(ع): سه چیز اند که در هرکه باشند ایمانش کامل است: 1. کسی که چون خشم نماید این امر او را از حق خارج نسازد 2. و چون از چیزی خوشنود گردد این شادی او را به گناه نکشاند 3.و کسی چون به قدرت رسید گذشت و بخشش نماید.

ادامه مطلب ...

جنگل، نماز سبز جماعت

وقتی نسیم اذان گفت

گل های نوشکفته ی نیلوفر

آن را به باغ رساندند

آنگه تمام درختان

به دست های ریشه

وضو را

از آب جوی گرفتند

تا با امام خویش

بهاران

قامت به نور ببندند

آری هنوز تاک

در سجده ای به قامت رویش

سر بر سریر خاک نهاده است

در آرزوی ساغری از مستی

دیروز

با قیام درختان

جنگل، نماز سبز جماعت را

بر جا نماز سبزه به جای آورد

امروز

بعد از سلام سپیدار

ز آن سوی زمزمه ی بی سکوت جوی

بیدی بلند شد

خم گشته پشت و پریشان موی

دست دعا به ساحت ابر آورد

اما دعا چه بود که برگشت؟

این را به غیر بید نفهمید!

اینک نسیم باز

اذان گوی باغ هاست

اما دریغ باد

ما با بهار آمده قامت نبسته ایم!

شاعر: جواد محقق

نکاتی در مورد نماز جماعت

نماز معتمرین دانش آموزی در اردوگاه مقدس اردبیلی 

نماز جماعت، فرمان خداوند سبحان است.

نماز جماعت، سنت رسول خدا(ص) و ائمه ی اطهار است.

نماز جماعت، باقیات الصالحات است.

نماز جماعت، معراج نمازگزاران است.

نماز جماعت، سبب خشنودی خداوند است.

نماز جماعت، نزول رحمت و برکات الهی است.

نماز جماعت، کفاره ی گناهان است.

نماز جماعت، مانع تنگی معاش می شود.

نماز جماعت، موجب وحدت در صفوف مسلمین است.

نماز جماعت، مانع فشار قبر می شود.

نماز جماعت، سبب ورود مامومین به بهشت می شود.

نماز جماعت، اعلام موجودیت و حضور در برابر کفار است.

نماز جماعت،نماز جماعت سبب برائت از آتش دوزخ می شود.

نماز جماعت، نجات دهتده از سختی ها و دشواری های قیامت است.

نماز جماعت، نور و چراغ نمازگزار در قبر است.

نماز جماعت، سبب استجابت دعا می شود.

نماز جماعت، نشانه ی شیعیان است.

نماز جماعت، ملاک دوستی مومنان است.

نماز جماعت، در ظهر عاشورا با آن مشکلات و در مقابل دشمن برپا شد. این برای ما یک درس است.

ثواب نماز جماعت

نماز به صورت نماز جماعت:

امام رضا(ع) می فرماید: الصَلوةُ فی جَماعةٍ اَفضَلُ؛ نماز به صورت جماعت با فضیلت تر است.

محمد بن عماره می گوید: از حضرت امام رضا(ع) سوال کردم: مردی نماز را به تنهایی در مسجد کوفه می خواند، آیا فضیلت این نماز بیشتر است یا در جماعت شرکت کردن؟ حضرت فرمودند: نماز جماعت افضل است.

فضیلت نماز جماعت:

حضرت رسول(ص) می فرماید: یک نماز که به جماعت برگزار گردد، برتری و فضیلت دارد بر بیست و پنج نماز فُرادی.

ادامه مطلب ...

نماز جماعت در کلام الهی

1- توجه خداوند به نماز جماعت:

وَ اَقیمُوا الصّلوة وَ اتُوا الزّکوة وارکَعوا مَعَ الرّاکعین؛ نماز را بر پای دارید و زکات بدهید و رکوع کنید با رکوع کنندگان.

نکات ویژه:

1- اصل فرمان نماز با جماعت است، اساس دین اجتماع است و انزوا و گوشه نشینی محکوم است.

2- دعوت خداوند به اقامه ی نماز و پرداخت زکات و شرکت در نماز جماعت است.

3- پس از ذکر اقامه ی نماز مجدداً امر به رکوع با رکوع کنندگان کرده که نشانه ی اهمیت نماز جماعت است.

4- رکوع از اجزای مهم در نماز جماعت است چون از نماز جماعت تعبیر به رکوع شده است.

5- رسول الله(ص) و علی بن ابیطالب(ع) از مصادیق رکوع کنندگان هستند.

6- اقیموا الصَلوة؛ نماز را به پا داریم؛ یعنی تنها خودتان نمازخوان نباشید؛ بلکه چنان کنید که آیین نماز در جامعه انسانی برپا شود و مردم با عشق و علاقه به سوی آن بیایند.

7- بعضی از مفسّران گفته اند تعبیر به«قیموا» اشاره به این است که نماز شما تنها اذکار و اوراد نباشد؛ بلکه آن را به طور کامل به پا دارید که بهترین رکن آن توجه قلبی و حضور دل در پیشگاه خدا و تاثیر نماز در روح و جان آدمی است.

ادامه مطلب ...

موذن زاده ی اردبیلی و اذان او از دیدگاه موسیقی

 

صدای پای تو می آیـــد از سراچــــــــه ی دل

سحر که از دل گلدسته ها، اذان جاری است

همـــــــه رفتنـــــــــد از این دشــــــــت خراب

جای پایــــــــــی هم از آن تن ها نیســـــــت

چشم بر هم بزنــــــــــــی از ما نیـــــــــــــــز

دشت خالیســــــت، ولی تنها نیســــــــــت!

پزشکان، آب پاکی روی دستش ریختند و جوابش کردند! آخر سر، این«بلال حبشی» دوران ها، غزل خداحافظی را خواند. آن روز وقتی شنیدم که از دار و دنیا رفته است، این بیت از سخنور نکته دان « قصاب کاشانی» بر زبانم جاری شد:

خوش گلشنی است حیف که گلچین روزگار

فرصت نمی دهد که تماشا کنــــــــد کسی

نژند به گوشه ای نشستم و زانوی غم بغل کردم! یادم آمد که آوای ملکوتی و روحنواز این موذن خوش الحان و پر آوازه از همان عهد نوجوانی در جسم و جانم آشیان گزیده و در ژرفای یاخته هایم جای گرفته بود و هنوز که هنوز است نوای دل انگیز و روچ پرور وی که در سال 1334 با دهان روزه داخل استودیوی شماره 6 رادیو تهران در گوشه ی «روح الارواح» بیات ترک(زند) خوانده، در گوشم طنین می افکند و لرزه ای دلنشین و گرمی بخش بر اندامم می افتد و چنین درآمد گوش نوازی دارد:«توکلت علی الحی الذی لایموت و الحمد الله الذی لم یتخذ صاحبه و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا» موذن زاده بارها گفته بود: «از ضبط این اثر همیشه  یک احساس غرور معنوی در طول سال های گذشته با من همراه بوده و اگر تنها همین ثروت معنوی باقی بماند، برایم بسنده است».

گوشه ی «روح الارواح» ویژه ی حالت های روحانی و لحظه های متعالی گفت و گو با معشوق و محبوب است. واژه ی «روح» در موسیقی باستانی ایران از الحان دوره ی ساسانی می باشد. ترکیب اضافی «روح الارواح» نیز از سده ی یازدهم در موسیقی ایران هویدا شده است. خواندن اذان در این گوشه، میان مسلمانان رایج بوده و روضه خوانان و نوحه خوانان نیز با این گوشه آشنا بوده اند. گوشه ی مورد بحث، طمانینه و آرامش ویژه ای را به شنونده القاء می کند و قطعاً موذن زاده ی اردبیلی با آگاهی کامل، این پرده را برای خواندن اذان تاریخی اش برگزیده بود:

صدای پای تو می آیـــد از سراچــــــــه ی دل

سحر که از دل گلدسته ها، اذان جاری است

هر چند بعد از موذن زاده، اذان های دیگری هم در سه گاه و شوشتری خوانده شد، ولی هنوز هم گویی در اذان او لطف دیگری هست که آدمی را به وجد و سرور می آورد. فضا و حال و هوای مخصوص بیات ترک و به خصوص گوشه ی «روح الارواح» وقتی که با صفای معنوی موذن زاده در آمیخت، اذان اش را در حافظه ها ماندگار کرد  و خودش نیز می گوید: «راز تاثیرگذاری من در اخلاص است. اذانی که از نیت صاف و دل پاک گفته شود، هر آدمی را به مسجد می کشاند». موذن زاده، موسیقی را جوهره ی روح انسان می دانست و اعتقاد داشت که «موسیقی، روح بشر را صیقل می دهد، خاصه موسیقی سنتی» فرزند او می گوید که خانواده اش از دیرباز با موسیقی و دستگاه های موسیقایی آشنایی داشته اند و به طور موروثی با آن، مانوس بوده اند. آنان در عین آشنایی با موسیقی، در کلاس پاره ای از استادان موسیقی هم شرکت می جسته اند. نگارنده، پیش از درگذشت اسف انگیز استاد، در مقاله ای تحت عنوان «تنها صداست که می ماند...» ضمن شناساندن هر چه فزون تر ارزشمندی این چهره ی تابناک، به تشریح گوشه هایی از زندگی پربار و ارزنده اش پرداخت که در مطبوعات کشور به زیور طبع آراسته گردید. با این حال، هنوز هم از او دل نمی کنم تا هر چه دل تنگم می خواهد، بگویم. به قول «امیر اصفهانی» سخن پرداز نامدار:

هرگز دمی ز یاد تو غافل نبوده ایم

یا گفته ایم نام تــــرا یا شنیده ایم

اذانی که موذن زاده خواند، آن را عنایت الهی می دانست و می گفت: «لطف خدا بود. من وقتی می خواستم این اذان را بگویم، هیچ چیز را در نظر نداشتم جز خدا و خواندن اذانی که به دل بنشیند. خداوند هم در قرآن فرموده است که اگر با من همصدا شوید، محبت شما را به قلب همه می اندازم». این اتفاق افتاد و اذان مزبور در ذهن چندین و چند نسل از ایرانی ها ماندگار شد، اذانی زیبا و دلنشنین که به گفته ی هوشنگ ظریف، آهنگساز و نوازنده ی صاحب سبک تار: «زیباست، خیلی زیباست!» و به قول داریوش پیرنیاکان، آهنگساز و نوازنده ی صاحب سبک دیگر تار: «منحصر به فرد است و ماندگار!».

اذان گویی با لحن موسیقی ایرانی و مشخصاً نوع شهری آن، پیش از موذن زاده توسط بزرگانی از خوانندگان آواز ایرانی تجربه شده بود. نخستین نمونه ی ضبط شده روی صفحه های گرامافون، متعلق به جناب ابوالحسن دماوندی از خوانندگان عهد قاجار می باشد. این اذان نیز در فواصل بیات ترک و مشخصاً درآمد اول است. پس از جناب دماوندی، تاج اصفهانی، خواننده ی نامدار مکتب اصفهان، تجربه ی دیگری را به ثبت رساند تا اینکه در سال 1334 خورشیدی، جوان 30 ساله ای به نام رحیم موذن زاده در استودیوی شماره ی 6 رادیو پس از چند بار سعی و تلاش در گوشه های مختلف موسیقی ایرانی، سرانجام اذان معروفش را در گوشه ی«روح الارواح» بر زبان جاری ساخت. اینکه رحیم 30 ساله چگونه به این تلفیق جذاب رسیده، بر ما نامعلوم است. فقط می توانیم حدس بزنیم که ذهن او به هر حال از تجربه ی قدما در این خصوص خالی نبوده است. به عبارتی دانه ای را که جناب دماوندی در بیات ترک کاشت، تاج اصفهانی آبیاری کرد و موذن زاده هم آن را پرورش داد تا به میوه ی شیرینی برای گوش میلیونها مسلمان تبدیل شود. استاد رحیم موذن زاده، صرف نظر از اذان معروفش به ابزار موسیقی اصیل ایرانی واقف بود و روی این گنجینه ی گران بها تعصب می ورزید و می گفت: «ما ایرانی هستیم، اذان ما باید برخاسته از خودمان باشد. الان اذان گوهایی هستند که از عربستان تقلید می کنند و این پسندیده نیست. خود ما باید ابتکار به خرج دهیم».

استاد رحیم، ثروت و مکنتی نداشت و به مصداق شعر:

سعدیا مرد نکـــو نام نمیـــــــرد هرگز

مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

وی یکی از ثروتمندان جهان شد با کوله باری از جاودانگی و چه خوش گفت: «افتخار دارم با گفتن آن یک اذان برای اسلام و مملکتم کاری کرده ام. ما که نه ثروت داریم و نه مکنت و همین یک اذان برایمان بهترین خبر است». بدون اغراق، استاد رحیم موذن زاده، اسطوره ی موسیقی آیینی و مذهبی ماست. هیچ کس در طول تاریخ فرهنگی ایران معاصر نتوانسته است اثری بیافریند که به این گستردگی در خاطر ایرانیان نقش ببندد. بیش از میلیون ها ایرانی از 1334 تاکنون اذان بی نظیر او را شنیده اند، می شنوند و خواهند شنید. علاوه بر این، میلیون ها مسلمان شیعه ی غیر ایرانی با اذان وی انس و الفتی دیرینه دارند و اگر نبود اختلاف مذاهب اسلامی بر سر فرازهایی از اذان، بی گمان صدای موذن زاده، میهمان گوش جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر بود.

«بلال حبشی» با ویژگی های مخصوص خود، مشهورترین موذن صدر اسلام شد. به طور کلی در قرن حاضر، سه رویداد منحصر به فرد در موسیقی آیینی مذهبی ایران ثبت گردید. نخست اذان معروف بیات ترک با صدای استاد موذن زاده، دوم تصنیف «علی گویم، علی جویم» با آواز و تنبور درویش امیر حیاتی و سوم «دعای ربنا» با آوای خواننده ی نامدار ایرانی محمدرضا شجریان. از این سه، اولی از جمله کارکرد روزانه ی آن، جایگاهی بسیار متفاوت یافت. تصنیف جذاب درویش امیر حیاتی در روزهای سیزده رجب و عید غدیر خم، نوازشگر گوش های شیعیان علی(ع) شد و سومی ربنای شجریان هر سال به مدت یک ماه بر سر سفره های افطار رمضان همچنان به میهمانی می آید. اما اذان استاد رحیم موذن زاده، روز و شب و ماه و سال نمی شناسد. روز عاشورا، روز بعثت، عید نوروز، نیمه ی شعبان و هر روز دیگری را که تصور کنیم گوش هامان، میزبان صوت اذان اوست.

به قول هوشنگ سامانی، نویسنده ی مقاله ی «یادگاری که در این گنبد دوار بماند»: «از موقعی که استاد رحیم برایم کشف شد، یعنی همان گفت و گوی تاریخی با ایسنا، گهگاه به او می اندیشیدم که نه تنها مردی بزرگ بوده بلکه کار عظیمی هم کرده است. ما چه می توانستیم بکنیم؟ سرانجام در اسفند 1383 طرح مفصلی به مرکز موسیقی وزارت ارشاد پیشنهاد کردم تا در آبان 84 همزمان با ماه رمضان، موذنان برجسته ی ایران و جهان اسلام در تهران گرد هم آیند و ضمن دست یازی به پژوهشی ژرف پیرامون موسیقی اذان در جهان اسلام، از استاد رحیم موذن زاده به عنوان شاخص ترین اذان گوی ایرانی در کنار دیگر موذنان میهمان تجلیل شود.طرح با استقبال مدیران مرکز موسیقی رو به رو شد و جلساتی هم پیرامون آن تشکیل گردید. در همین اثنا خبر رسید که استاد در بیمارستان مدائن بستری شده است. اخبار مربوط را هر روز از رسانه ها پیگیری کردم و به ویژه روزهایی که خبرگزاری ها اطلاع دادند استاد از بیمارستان مرخص شد. ترخیص وی، روزنه ی امیدی بود تا همایش اذان اسلام را با حضور پربرکتش عطر آگین کنیم و به زعم خود از او تجلیل نماییم. اما روح بی قرار استاد، ظاهرا تاب برتابی اینجا را نداشت و از تجلیل ما هم بی نیاز بود. او دوست داشت به وسیله ی کسانی تجلیل شود که نیم قرن نمازشان را با زیباترین آهنگ، صبح و ظهر و شب سر داده بودند».

ولی دریغا! به قول ملک الشعرای بهار، شاعر بلند آوازه ی ایران زمین:

دعوی چه کنی داعیه داران همه رفتند

شد بار سفر بند که یاران همه رفتنــــد

بیژن ترقی، شاعر و ترانه سرای معروف گفته است: «روح انسان بعد از شنیدن این صدا تازه می گردد. سبک و سیاق او در اذان گویی منحصر به فرد است. وی صدایی را ماندگار کرد که هر شنونده ای را مسحور می کند. نه تنها من بلکه خانواده ام هم از شنیدن این اذان، روحی تازه می گیریم!». شجریان نیز درباره ی او گفته است: «اذان موذن زاده در تاریخ می ماند. او دستگاه عظیم بیات ترک را در 5 دقیقه خلاصه کرده است!».

کاربرد اذان در میان ایرانیان تنها به مساله ی برپایی نماز خلاصه نمی شد، بلکه در رخدادهای روزمره ی طبیعی، رویدادهای سیاسی جامعه، درگذشت روحانیون محترم و برجسته در اجتماع، پیش آمدهای خاص، همیاری طلبیدن ها و تولد نوزادها هم خوانده می شده که امروزه تنها نقشی از آن در ذهن جامعه ی ایرانی برجا مانده است. جالب است که بدانید در عصر قاجاریه بسیاری از استادان موسیقی آوازی، از مشهورترین موذنان زمان خود بوده اند، مانند:

سید حسین عندلیب اصفهانی که در مسجد سپهسالار(مطهری کنونی) موذن بوده است.

حاج موذن تفرشی پدر حسین قلی خان نکیسا که در عهد محمد علی شاه، موذن مشهوری بوده است.

جناب دماوندی که موذن صدراعظم مظفرالدین شاه بوده و صفحه ای هم از او باقی است.

سید عبدالرحیم اصفهانی که استاد جناب دماوندی بوده و در اصفهان می زیسته است.

قربان خان قزوینی معروف به شاهی که موذن مشهوری نیز به شمار می آمده است.

استاد شادروان تاج اصفهانی نیز اذان بسیار زیبایی را اجرا کرده که گویا به دلیل اشتباه در یک اعراب، غیر قابل پخش است.

مساله ی اذان و موذنی به حدی در بین ایرانیان و شیعیان دارای اهمیت است که برای آن قوانین و مقررات ویژه ای نیز در طول تاریخ وضع شده است.

ای خدا کن روزی اهل ولا        اجر یک تکبیـر شاه کربلا

گفتنی است که در نگارش مقاله ی حاضر از برخی منابع معتبر از جمله از کتاب در حال تدوین «اذان در فرهنگ مردم ایران» آقای هوشنگ جاوید استفاده شده است.

نوشته: امیر دیوانی، منبع: http://www.artqazvin.ir/

روایت

آنچه می شنوم تو نیز می شنوی

امام صادق"علیه السلام" فرمود: جبرئیل برای ابلاغ اذان بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد، در این هنگام، سر مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر روی زانوی علی"علیه السلام" بود، آنگاه جبرئیل فصل های اذان و اقامه را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آموخت، هنگامی که آن حضرت از آن حالت بیرون آمد به علی"علیه السلام" فرمود: آیا کلمات اذان و اقامه را شنیدی؟ حضرت علی"علیه السلام" عرض کرد: آری فرمود: فرا گرفتی؟ حضرت علی"علیه السلام" عرض کرد: آری. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هماندم فرمود: «ادع لی بلالا نعلمه» یعنی، بلال حبشی را نزد من به طلب تا اذان را به او بیاموزم. حضرت علی"علیه السلام" بلال را طلبید و کلمات اذان و اقامه را به او یاد داد.

خلیفه خدا

عمر بن حصین روایت کرده گفت: من و عمر بن خطاب حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودیم و امیرالمؤمنین"علیه السلام" هم در کنار پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جلوس کرده بود که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم این آیه را تلاوت نمود: «امن یجیب المضطر اذا دعاه» ناگاه امیرالمؤمنین"علیه السلام" ضجه ای کرد و ناله ای نمود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی! چرا با شنیدن این آیه جزع نموده مضطرب شدی؟

گفت: ای رسول خدا چگونه جزع نکنم در صورتی که در این آیه خداوند تصریح می فرماید که شما را خلیفه های روی زمین قرار دادیم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی! جزع نکن، به خدا قسم ترا دوست نمی دارد مگر مؤمن و دشمن نمی دارد ترا مگر منافق.

دابة الله کیست؟

از حضرت صادق"علیه السلام" روایت کرده فرمود: روزی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وارد مسجد شد دید امیرالمؤمنین"علیه السلام" ریگ های مسجد را جمع کرده و سر مبارکش را روی ریگ ها گذارده و به خواب رفته است، او را با پای مبارک خود حرکت داد، فرمود: ای دابة الله برخیز. یکی از اصحاب حضور پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آیا جایز است ما فرزندان خود را به این اسم به نامیم؟ حضرت فرمود: خیر، به خدا قسم این کلمه دابة الله مختص پسر عمم علی"علیه السلام" است. اصبغ بن نباته می گوید: روزی حضور مولای امیرالمؤمنین"علیه السلام" بودم خدمتش عرض کردم: دابه ای که خداوند در قرآن[سوره نمل، آیه 82] بیان فرمود: کیست؟ حضرت فرمود: همان شخصی است که نان سرکه و زیتون تناول می کند؛ که مقصود حضرت خود آن جناب بوده که در حال خوردن آنها بوده.

بلال فریاد بلند اسلام

 

نام(بلال)، همراه است با ایمان، عقیده و استواری در راه هدف. خاطره بلال، یادآور صبر و مقاومت در برابر دشمن و ثبات قدم و تحمّل شکنجه در راه خداست. و بالأخره...، بلال، نامی است خاطره انگیز، و یادآور مساوات اسلامی، کعبه و فتح مکّه، تقوا به عنوان ملاک برتری، ارزش انسانی مؤمن و بسیاری مسائل دیگر. در فتح مکّه، پیامبر اسلام بلال حبشی را مأمور کرد تا بر فراز کعبه برود و با ندای بلند، اذان بگوید. این عمل، هم طنین انداز ندای توحید در قبله گاه مسلمین بود، و هم اعلام برابری انسان ها از هر نژاد و رنگ و ملّیت و زبان، و خطّ بطلانی بر پندارهای موهوم اشراف، که برتری ها را در قبیله و رنگ و ثروت و امتیازهای طبقاتی و عناوین تشریفاتی می دانستند. طبیعی است که اذان گفتن بلال بر بام کعبه، برای خیلی از مشرکان گران بود. برده تحقیر شده و غلام سیاه پوست دیروز، امروز سخنگوی نهضت اسلام و مؤذّن پیامبر شده و در اسلام، مقام و منزلتی خاصّ یافته است.

قرآن به عیبجویی و استهزای برخی از مشرکان در این مورد پاسخ داد و فرمود: «ای مردم!... ما همه شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را گروه گروه و به صورت قبیله های گوناگون قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. همانا گرامی ترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست و خداوند، دانا و آگاه است».

نزول این آیه، در شأن بلال و در ردّ ملاک های غلط و افکار موهوم کافران بود و مرتبه و مقام بلال را دو چندان بالا برد. بلال شکنجه شده دیروزی، اینک در سایه اسلام، عزیز و گرامی شده است و برده آزار دیده عصر جاهلی امروز در پناه دین محترم است.

بلال، در تمام مدّت حیات پیامبر، اذان گوی آن حضرت بود و بانگ روح بخش او در دعوت مردم به نماز، تا آخرین روز زندگی رسول خدا، طنین انداز بود. امّا پس از رحلت پیامبر، بلال دیگر اذان نگفت. زیرا آن کس را که بلال، به پیشوایی و امامتش بر مسلمانان عقیده داشت، با مسلمین نماز نمی خواند. مقام آنان را کسان دیگری غصب کرده بودند که بلال نمی خواست مؤذّن آنها باشد. از این جهت، رخت سفر به شام بست و تا پایان عمر، در همان جا ماند و ملّت اسلام را برای همیشه، در انتظار شنیدن اذان بلال گذاشت.

در این نوشته، با ترسیمی از چهره الهام بخش و مصمّم بلال آشنا می شویم تا شاید از رهگذر این شناخت و معرفت، به اسوه ای دیگر تأسّی به جوییم و از الگویی دیگر که تربیت شده دامان اسلام است، الهام بگیریم. انسان نمونه ای که: در راه دین و در ره ایمان و اعتقاد، کوهی است استوار. هرگز نکرده است برای کسی سجود، جز بر خدای دادگر و آفریدگار. آری... بلال، اسوه ایمان و زندگی است. نام و وفا و عشق و فداکاری بلال، صبر بلال و همّت و جانبازی بلال، جاوید و زنده است. از ما درود پاک بر آن قهرمان صبر.

بلال بن رباح

جوانی بود لاغر اندام و سیه فام و قد بلند که دست تقدیر او را از سرزمین حبشه به مکه آورده بود، و پس از حوادثی سرانجام غلام مردی شده بود که از نظر سنگدلی و دشمنی با اسلام، میان قریش، ضرب المثل بود. او اگر چه ظاهری دل آرا و قیافه ای گیرا نداشت، و مانند حبشی های دیگر مورد خشم طبیعت قرار گرفته بود، ولی دلی روشن و فکری روشن تر از آن داشت. هنوز امواج گسترش اسلام، از سرزمین مکه تجاوز نکرده بود که او با کمال میل و رغبت اسلام آورد، و از خدایان مصنوعی که ملت های عرب، آنها را معبود خود می پنداشتند، ابزار تنفر نمود. شهامت قابل تحسین و ستایش وی در این بود که او زیر دست و برده مردی به نام "امّید بن خلف" که از سران قریش به حساب می رفت بود و با تمام قوا در کوبیدن اسلام و محو آثار توحید کوشش می کرد هر گاه برده چنین مردی، به محمّد صلی الله علیه و آله ایمان آورد و توحید و اسلام در دل زیر دستان او راه یابد باید طرز رفتار ظالمانه و مبارزه ناجوانمردانه او را با زیر دستانش حدس زد! بلال روزها و ماه های پر مشقت و سختی را زیر شکنجه های ناجوانمردانه قریش می گذارند، تا آن که ابوبکر به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله او را با غلام دیگری که در اختیار وی بود، مبادله نمود و بلال را خرید و آزاد کرد. موقعیت بلال و شهرت وی در میان مسلمانان، از روزی آغاز گردید که پیامبر او را به مقام مؤذنی مفتخر ساخت، جبرئیل امین نازل گردید، اذان و اقامه را به رسول خدا تعلیم نمود، پیامبر علی علیه السلام را خواست که بلال را احضار نماید بلال شرفیاب گردید، پیامبر اذان را به وی تعلیم داد و دستور داد در اوقات نماز با صدای بلند و رسائی که داشت اذان بگوید بدین ترتیب بلال برای نخستین بار در تاریخ اسلام به مقام مؤذنی رسید. پس از فوت رسول خدا، محیط اسلامی دگرگون گردید و برای بلال و امثال او فرصتی بود که با دادن یک "امتیاز" مقاماتی در دستگاه خلافت اسلامی به دست آورند. کافی بود که او برای تثبیت خلافت خلیفه چند نوبت اذان بگوید، در این صورت هر چه می خواست در اختیار او می گذاشتند، ولی از آن جا که او مرد فرصت طلبی نبود و بر خلاف عقیده خود گام بر نمی داشت حاضر نشد خلافت خلافاء را تائید کند و عوض شدن محیط کوچکترین تغییری در روش او به وجود نیاورد. و درباره خلافت ابوبکر و حق وی نسبت به خودش گفت: هر گاه ابوبکر مرا برای خدا آزاد کرده، پاداش خود را از خدا بخواهد و اگر منظور دیگری داشته اکنون حاضرم باز به بردگی وی باز گردم، من با کسی که پیامبر او را خلیفه مردم قرار نداده بیعت نمی کنم هنوز بیعت علی علیه السلام که در روز غدیر انجام گرفت بر گردن ماست با این وضع من چگونه می توانم با ابوبکر بیعت کنم؟ امام صادق علیه السلام درباره وی فرمود: بلال بنده صالح خدا بود؛ وی گفت من برای کسی پس از پیامبر صلی الله علیه و آله اذان نمی گویم و بر اثر کناره گیری او از این کار، و روی کار آمدن مؤذن هائی که فرمان بردار دستگاه خلافت بودند، یک فصل از اذان حی علی خیر العمل حذف گردید. در روزهائی که پیامبر اکرم فوت کرده بود، دختر گرامی پیامبر در هاله ای از غم و مصیبت قرار گرفته بود. روزی به بلال پیام فرستاد که برای تجدید خاطره پدر ارجمندش در مأذنه مخصوص خود قرار گیرد و به رسم زمان پیامبر، اذان بگوید. او به پاس پیام دخت پیامبر، برای نخستین بار مهر سکوت را شکست و اذان خود را شروع کرد، گریه و ناله مردم با شنیدن صدای بلال، بلند شد، مردان و زنان به یاد دوران حیات پیامبر صلی الله علیه و آله افتادند، و بیش از همه دخت گرامی پیامبر به شدت گریست. وقتی بلال دومین شهادت را با صدای مهیج و رسای خود گفت. صدیقه طاهره با شنیدن نام پدر از حال رفت فوراً به بلال خبر دادند که اذان خود را نا تمام بگذارد و از مأذنه پائین بیاید و بار دیگر به خاطر خوابی که دیده بود که رسول الله گفته بودند چرا با ما تجدید دیدار نمی کنی و به خاطر حسن و حسین اذان گفت. در زمان خلافت عمر خالد بن ولید فرمانده کل نیروهای اسلامی در سرزمین شام بود و مدتها دمشق از طرف ارتش اسلام مورد محاصره قرار گرفته زد و خورد ادامه داشت، دستگاه اطلاعاتی خلافت، گزارش هایی بر ضد فرمانده ارتش اسلام خالد به مدینه فرستاد خلیفه به ابی عبیده که فرماندهی قسمتی از ارتش را عهده دار بود و زیر نظر خالد انجام وظیفه می نمود نامه ای نوشت و در آن نامه خالد را از مقام فرماندهی عزل کرده منصب فرماندهی کل را به ابی عبیده واگذار نمود. ابی عبیده مرعوب شجاعت و بی باکی خالد بود و از این رو جرأت نکرد نامه خلیفه را برای او بخواند ولی بلال که از مضمون نامه آگاه گردید با اینکه مورد خشم دستگاه خلافت بود با کمال شهامت حاضر شد که نامه را در اجتماع عمومی بخواند پس از قرائت نامه عمامه خالد را از سرش برداشت و دست های او را بست و روانه زندان نمود حال این مطلب حاکی این است که این غلام حبشی که در دوران پیری سنگین ترین و دشوارترین کارها(مرزبانی) را به عهده گرفته بود چه شهامت بزرگی داشت، که ابتکار کار را به دست گرفت و از شجاعت و قهر و خشم خالد نترسید.

بلال روایت مفصلی درباره پاداش اذان و مقامات معنوی مؤذنان دارد که مرحوم "صدوق" آن را نقل نموده و ما برای اختصار از نقل آن خودداری می نمائیم. سرانجام بلال سید المؤذنین که انتخاب او برای این مقام از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله یک نوع محو نژاد پرستی بود طبق روایت مشهور در سال 20 هجری در شام درگذشت و در باب الصغیر دمشق به خاک سپرده شد.

منبع: سایت تبیان

اذان، شعار توحیدی مسلمانان است

 

اذان، اعلام یکتایی خدا، رسالت حضرت محمد صلّی الله علیه و آله، ولایت علی علیه السلام، رستگاری در سایه نماز، و «تکبیر» خداوند است. اذان، فریاد بر ضدّ معبودهای خیالی، معرفی عقیده اسلامی، و شعار اسلام است.

نحستین مؤذّن اسلام، «بلال حبشی» بود که با اذان او، مردم به نماز حاضر می شدند و مؤذن شدن او، دلیل اعتبار «تقوا» و «ایمان» در دیدگاه اسلام است، نه رنگ و قیافه و نژاد و ثروت!

اذان، هم فراخواندن امّت اسلام به شرکت در نماز جماعت است، هم آماده سازی جان و دل برای ورود به «نماز».

وقتی طنین ملکوتی اذان در فضا می پیچد، دل مؤمنان را به سوی خدا می کشد و بر وحشت و خشم کافران می افزاید.

مرحوم شهید نواب صفوی به یاران خود دستور داده بود هنگام ظهر و مغرب، هر کجا بودید، با فریاد بلند اذان بگویید. همین اذان ها وحشتی در دل ماموران نظام طاغوت به وجود آورده بود. این گوشه ای از معنای حدیثی است که می فرماید: با صدای بلندِ اذان، شیطان عصبانی می شود و فرار می کند.

بی جهت نیست که «گلادستون» سیاستمدار انگلیسی در پارلمان گفته بود: تا نام محمد صلّی الله علیه و آله بر فراز مناره ها بلند است و تا کعبه پابرجاست و قرآن کتاب راهنمای مسلمین است، امکان ندارد سیاست ما در سرزمین های اسلامی استوار شود.

آری... اذان، شعار باطل کوب و دشمن شکنِ توحید است.

ما نیز از عمق جان، علی رغم خواسته مشرکان و کافران امروزی در سراسر جهان، اعلام می کنیم:

اللّه اکبر... اللّه اکبر... لا اله الاّ اللّه محمّد رسول اللّه...

منبع: سایت تبیان

اهمیت نماز جماعت

 

آرزوی جبرئیل:

پیامبر اکرم(ص) فرمود: به خاطر انجام دادن هفت کار جبرئیل آرزو داشت کاش از فرزندان آدم(ع) بود. یکی از آن کارها، خواندن نماز با جماعت است.

عشق ورزیدن به نماز جماعت:

ربیع بن خیثم با آنکه فلج شده بود از نماز جماعت دست بر نمی داشت. هر روز دست او را می گرفتند و او پای بر زمین می کشید و خود را به نماز جماعت می رساند. شخصی به او گفت: اگر در خانه نماز بخوانی بهتر است و بر تو حَرَجی نیست. ربیع گفت: هر کس صدای«حیّ علی الصَّلوة» را شنید لازم است که اجابت کند، اگرچه در رفتن به زحمت بیفتد.

اجابت اذان گو:

رسول خدا(ص) فرمود: آن گاه که موذن بانگ برآورد «اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلَّا الله» خدای متعال می فرماید: «ای امت محمد! در هر جا که هستید با گروهی از مردم به نماز جماعت مشغول شوید».

سفارش لقمان:

لقمان به فرزندش فرمود: پسرم! نماز را به جماعت بخوان، اگر چه روی نیزه باشد.

اولین نماز جماعت:

امام صادق(ع) فرمود: «نخستین جماعتی که برگزار شد، روزی بود که رسول خدا(ص) داشت نماز می خواند و علی بن ابیطالب امیرالمومنین(ع) همراه آن حضرت بود».

تنهایی جماعت:

حسن صیقل از ابی عبدالله امام صادق(ع) از کمترین تعداد جماعت سفارش کرد. امام(ع) فرمود: یک مرد و زن و اگر کسی در مسجد حاضر نباشد، مومن به تنها جماعت است؛ زیرا زمانی که اذان و اقامه را گفت، دو صف از فرشتگان در پشت سر او به نماز می ایستند، و اگر تنها اقامه گفت، یک صف از فرشتگان به او اقتدا می کنند. و نیز پیامبر خدا(ص) فرمود: مومن به تنهایی حجت و تنهایی جماعت است.

تاخیر نماز به خاطر جماعت:

جمیل بن صالح از امام صادق(ع) سوال کرد: کدام یک از این دو افضل است؟ انسان در اول وقت نمازش را بخواند یا مقداری نماز را تاخیر بیندازد تا با اهل مسجد به جماعت نماز بخواند، زمانی که مسجد امام جماعت دارد؟

حضرت فرمود: «نماز را به تاخیر بیندازد، تا با اهل مسجد نماز بخواند، زمانی که مسجد امام جماعت دارد».

بوی مشک در صف جماعت:

عالم متقی حاج شیخ محمد باقر شیخ الاسلام(رحمة الله) فرمود: من عادت داشتم همیشه پس از فراغت از نماز جماعت با کسی که طرف راست و چپ من بود، مصافحه می کردم. وقتی در نماز جماعت مرحوم میرزای شیرازی اعلی الله مقامه در سامرا، پس از نماز، با شخصی که طرف راستم نشسته بود، که یک نفر از اهل علم و بزرگوار بود، مصافحه کردم و در طرف چپ، یک نفر روستایی بود که به نظرم کوچک آمد و با او مصافحه نکردم. بلافاصله از خیال فاسد خود پشیمان شدم و به خود گفتم: شاید همین شخصی که به نظر تو شانی ندارد، نزد خداوند محترم و عزیز باشد. فوراً با کمال ادب با او مصافحه کردم، پس بوی مشک عجیبی که مانند مشک های دنیوی نبود، به مشامم رسید و سخت خوشوقت و دلشاد گشتم و احتیاطاً از وی پرسیدم: با شما مشک است؟ فرمود: نه، من هیچوقت مشک نداشتم. یقین کردم که از بوهای روحانی و معنوی است، و نیز یقین کردم شخصی است جلیل القدر و روحانی. از آن روز متعهد شدم که هیچوقت به حقارت به مومنی نظر نکنم.نماز جماعت در سخت ترین حال:

پیغمبر اکرم(ص) در حال احتضار بود؛ ناگهان صدای بلال، موذن مدینه به گوش رسید و اذان صبح در مدینه طنین انداز شد. رسول خدا(ص) برخاستند و وضو گرفتند دستی بر دوش امیر مومنان علی(ع) و دستی بر دوش فضل بن عباس انداختند و به سختی تمام به مسجد آمدند و نماز صبح را به جماعت با مردم برگزار کردند، بعد از نماز به سوی خانه بازگشتند در بستر آرمیدند.

شتاب به سوی نماز جماعت:

یکی از مسلمین با شتاب به سوی مسجد پیامبر(ص) آمد تا در نماز جماعت آن حضرت شرکت کند. وقتی که به در مسجد رسید، دید که مردم از مسجد بیرون می آیند. از یکی پرسید: چرا از مسجد بیرون می آیید؟ او گفت: نماز جماعت تمام شد. به کجا می روی؟ آن مرد عقب مانده، از اعماق قلب آهی کشید و افسوس خورد که چرا موفق به درک جماعت نشده است. مردی از مسلمین به او گفت: تو آن آه سوزان را به من ببخش و من نماز جماعتم را به تو می بخشم. مرد عقب مانده گفت: بسیار خوب، من آه خودم را به تو دادم و تو نمازت را به من بده(در این جا نیز عقب مانده به آه خود مغرور نشد). عقب مانده این را گفت و به مسجد رفت.همان شب در عالم خواب دید که هاتفی به او گفت: خوشا به حالت روحانی تو، که آه سوزان را دادی و آب حیات و شفا یافتی و سپس به خاطر گذشت از مقام روحانی آن آه، در مقابل نماز شخص دیگر، نماز همه ی آن ها که در مسجد بودند، قبول درگاه خدا شد.

نماز جماعت به امامت حضرت مهدی(ع):

بعد از آنکه حضرت عیسی(ع) به یاران حضرت مهدی(عج) می پیوندد، حضرت مهدی(عج) به آن حضرت می گوید: جلو بایست و با مردم نماز بخوان، ولی حضرت عیسی می گوید: نماز برای تو اقامه شده؛ لذا پشت سر حضرت ولی عصر(عج) می ایستد و نماز می خواند و با او بیعت می کند.

منبع: سایت تبیان