حسین رضازاده وزنهبردار سنگین وزن ایرانی است. حسین رضازاده در سال 1357 در اردبیل متولد شد. او از 15 سالگی شروع به ورزش وزنه برداری کرد و تاکنون دو بار مدال طلای مسابقات المپیک را برای ایران به ارمغان آورده است در دو دوره از مسابقات المپیک 2000 و 2004 مدال طلا گرفت و در سالهای 2000 و 2002 به عنوان بهترین وزنه بردار جهان از طرف فدراسیون جهانی وزنه برداری شناخته شد. وی سه سال به عنوان قهرمان قهرمانان ایران انتخاب شد و یکی از 16 ورزشکار ایرانی بود که از رییس جمهور وقت مدال شجاعت دریافت نمود. وی هم اکنون نیز صاحب رکورد این رشته ورزشی میباشد. آخرین مدال قهرمانی وی تا آذر ماه ۱۳۸۵ مربوط به بازیهای آسیایی دوحه میباشد. وی چند سال قبل با همسرش در مکه ازدواج کرد، و هم اکنون دارای یک فرزند پسر به نام ابوالفضل میباشد. حسین رضازاده در طول ده سال حضور حرفهای در ورزش افتخارات زیر را برای کشورمان کسب کرده است:
نام: عبدالحسن
نام خانوادگی: محمدپور
متولد: 1340- شهرستان اردبیل
مرحومین پدر و مادر هر دو عاشق قرآن کریم و قاری قرآن و پیرو ولایت بودند، خصوصاً مرحوم استاد حاج رسول محمدپور پدر و استاد بزرگوارشان که علاوه بر علوم قرآنی به خصوص در علم تجوید تبحری خاص داشتند، به ویژه در علم اختلاف قرائات سبعه. از دوران کودکی وی تحت تعلیم حکیمانه و دلسوزانه پدر قرار گرفت. پدر بزرگوارشان با صوت دلنشین شان، وی را مجذوب خود نموده به طوری که به قول خودشان: «هنوز صدای تلاوت قرآن ایشان پس از سال ها در گوشم طنین انداز می باشد». در همان اوائل نوجوانی احساس انتقال هنر پدر بر پسر و داشتن صوت زیبا را در خودش حس نمود، لذا از سال های نوجوانی وقت و صدای خود را وقف تلاوت قرآن نمودند و با شکوفایی انقلاب اسلامی همه ساله در مسابقات قرآن شرکت کرده و در سال 1361 در مسابقه کشوری سازمان حج و اوقاف رتبه دوم را کسب نمودند. در سال های 64، 70 و 81 از طرف سازمان اوقاف به مکه مکرمه و مدینه منوره مشرف گردیده و با تلاوت های دلنشین خود در مکه مکرمه، صحن اصلی مسجدالحرام، به اذعان اساتید و و قراء اعزامی حاضر در مجلس، قرائت ایشان از تلاوت های ماندگار محسوب می شود.
ایشان از جمله اساتیدی هستند که در سال های پس از انقلاب اسلامی با تشکیل جلسات و کلاس های متعدد قرآنی در تعلیم و تربیت قاریان ممتاز کشوری موفق بوده اند که از جمله قاریان فاخر و برجسته کشور دکتر حسین کرمی و مهندس رضا محمدپور و... را میتوان نام برد. وی در دو سفر خارج از کشور به عنوان داور بین المللی در رشته صوت و لحن مسابقات قرائت قرآن حضور داشته اند. از افتخارات بزرگ ایشان بنا به دعوت صدا وسیمای کشور در سال 1365 و اجرای اذان در صدا و سیما و ضبط اذان وی به عنوان یکی از معدود اذان های تایید شده شورای عالی قرآن صدا وسیما می باشد که در اوقات شرعی از طریق صدا وسیما پخش می گردد.
علاقه مندان می توانند اذان بسیار زیبای ایشان را از اینجا دانلود نمایند.
حضرت آیت الله العظمی و مثل القداسه و التقوی مولانا شیخ احمد مقدس و محقق اردبیلی شخصیتی است که در میان فقها و عالمان طراز اول جهان اسلام و به خصوص تشیع چون خورشیدی تابان می درخشد و نظیری برای حضرتش سراغ نداده اند، به تعبیر علامه محمد باقر مجلسی در متقدمین و متاخرین از علماء مانندی برای ایشان نیست و حضرتش اولین فقیه جامعی است که عظمت علمی و معنویش عظمت شیعه را پس از قرنها به ایرانیان متوجه ساخته و محوریت را بدانان باز گرداند. در زهد و تقوی چنان به اوج رسید که لقب مقدس مختص وی گردید و در علم و فضل به بلندایی درآمد که محققش نامیدند، او دارای مقام تشرف به ساحت اقدس حجت الهی مهدی موعود است و پاسبان بارگاه مولای متقیان و صد البته دارالارشاد اردبیل را فخر و شرفی که به خاطر آن سر به افلاک رساند و بر خاکیان ببالید. نام پدرش محمد است و به احتمالی در اوایل قرن دهم هجری قمری در قریه نیار اردبیل دیده به جهان گشود. مقدمات و بخشهایی از علوم حوزوی را از علماء و اساتید وقت اردبیل فرا گرفت سپس عازم حوزه علمیه نجف اشرف گردید و از محضر اساتید آنجا همچون آقا سید صانع بهره برد و نیز جند سالی به شیراز مهاجرت کرد و فلسفه و کلام را در محضر عالم وارسته جمال الدین محمود آموخت، هر چند سیر تحصیلات و اساتید محقق اردبیلی به درستی دانسته نیست لکن عظمت و دقت مثال زدنی ایشان در فنون مختلفه علوم اسلامی همچون فقه و اصول فلسفه و عرفان و کلام و حدیث و تفسیر در بلندایی است که کمتر کسی توان عروج بدانجا را دارد. معظم اله بعد از تکمیل مقامات علمی و معنوی در نجف اشرف بر مسند تدریس نشست و آن حوزه کهن را که میرفت چراغ پرفروغش به خاموشی گراید احیاء نمود و انوار علم و فضل و فضیلت و معنویت را مجدداً جلوهگر ساخت عالمان و طالبان علم به جذبه مقدس و محقق اردبیلی از اقصی نقاط جهان اسلام به نجف سرازیر شدند و اکنون بیش از چهارصد سال است به یمن تجدید حیات علمی حوزه نجف اشرف توسط آن بزرگوار، آن حوزه مقدس مرکز علوم الهی می باشد.
در حالات علامه احمد مقدس اردبیلی(ره) نوشته اند: یک بار که او در سفر بود، یکی از افراد کاروان او را نمیشناخت. پس به او گفت: لباسهای مرا بگیر و در کنار آب آنها را بشوی و چرکشان را بگیر. مرحوم مقدس اردبیلی، هم بدون معطفی و بسیار راحت، قبول کرد و جامههای آن مرد را برد و شست و آورد تا به او بدهد. در این هنگام آن مرد، با معرفی دیگران، مقدس اردبیلی را شناخت و خجالت کشید. مردم نیز او را توبیخ کردند. مقدس اردبیلی فرمود: چرا او را ملامت میکنید؟ چزی نشده است. حقوق برادران مومن بر یکدیگر بیش از اینهاست.
محدث والا مقام حاج شیخ عباس قمی پس از نقل این واقعه میگوید: مقدس اردبیلی در این کار به امام هشتم(ع) اقتدا کرده است، زیرا در روایات آمده است که: «روزی امام هشتم(ع) وارد حمام شد. شخصی در حمام بود که آن حضرت را نمیشناخت. گفت: بیا مرا کیسه بکش. امام رفت و به کیسه کشیدن او مشغول شد. سپس مردم آمدند، امام را شناختند و از امام، به خاطر کردار آن مرد، معذرت خواهی کردند. امام با مردم سخن میگفت تا نگران و ناراحت نباشند و همین گونه کار کیسه کشیدن را ادامه میداد تا آن را به پایان رساند».
محقق اردبیلی در طول حیات پربرکت خویش شاگردان بسیاری تربیت کرد که هر کدام جزء مراجع و علماء طراز اول جهان اسلام شدند. آثار علمی بسیاری به قلم ایشان برجا مانده است، از آن جمله می توان به آثار ارزشمند زیر اشاره نمود:
1- استیناس المعنویه
2- بحرالمناقب
3- حاشیه بر شرح تجریدها
4- حدیقه الشیعه
5- رساله خراجیه
6- زبده البیان فی آیات الاحکام
7- مقاله فی الامرباشی
8- مناسک حج
9- مجمع الفوایده و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان(که مشتمل بر یک دوره فقه استدلالی است).
سرانجام این عالم ربانی و فقیه صمدانی در ماه رجب سال 993 هجری قمری(1174 شمسی) رخت از جهان خاکی بست و روح مقدسش به ملکوت اعلی پیوست. قدس سره القدوسی.
منبع: گوهر شبچراغ اثر موزه مفاخر دینی استان اردبیل
آقای حسنعلی علیپور متولد سال 1317 در روستای دیجویجین اردبیل می باشد. ایشان با تحمل انواع سختی ها و مصائب تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در قراء همجوار دیجویجین و شهرستان اردبیل به اتمام رسانده و زمانی که پایشان به عنوان تاجر فرش فروش به کشور آلمان باز شد اندوخته هایشان را از ابتدای امر صرف احداث مسجد، درمانگاه و یک مدرسه در زادگاهشان(روستای دیجویجین) و سپس با تعمیم مدرسه سازی به کلیه مناطق دور دست استان نمودند. به طوری که هم اکنون تعداد مدارس احداثی این خیر عزیز و ارجمند از 75 باب مدرسه فزونی یافته که سایر مستحدثه های عام المنفعه شان مزید بر علت می باشد(ایشان به نیت 72 شهید کربلا 72 باب آموزشگاه، در قالب 269 کلاس، احداث نموده اند). آنچه که آدمی را به شور و اشک شوق وا می دارد زندگی فعلی این انسان بزرگوار می باشد عجب اینکه می گوید: هر چه داشتم صرف مدرسه سازی نمودم زمانی اهالی کشور آلمان به خودروی تحت اختیار اینجانب رشک می بردند. هم اکنون به مقصدم در هر جایی با اتوبوس مسافرت می کنم؛ و جالب اینکه خانه مسکونی خود را نیز وقف مدرسه سازی نموده و سند ثبتی آن را به نام سازمان توسعه و تجهیز مدارس انتقال داده است.
این خیر مدرسه ساز نشان خورشید خیران کشور را از دست رئیس جمهور دریافت کرده است. او خورشیدی است در آسمان خیّران و ستاره ای است در ظلمت که نورش نور علم و معرفت است و در دیداری که در تابستان 1385 در مدرسه احداثی روستای شایق با چهره ایی بشّاش و با زبانی بسیار نرم و مهربان اظهار نمود که: من وصیت کرده ام بعد از مردنم مزارم را در جلوی درب ورودی یکی از مدرسه هایی که خودم ساخته ام در محروم ترین روستای استان اردبیل بسازند تا بچه های صاف و لطیف روستا که من خیلی دوستشان دارم از روی سنگ قبر من وارد مدرسه شده و علم بیاموزند این برای من یک خواست قلبی است.
این خیر مدرسه ساز اردبیلی از چندی پیش به دلیل سکته مغزی در بیمارستانی در اردبیل بستری است که برای سلامتی وی دانش آموزان اردبیل مراسم دعا برگزار کردند، و جا دارد برای شفای عاجل ایشان و تمام مریضان دعا کنیم(آمین یا رب العالمین).
علی دایی متولد ۱ فروردین سال ۱۳۴۸، بازیکن و سرمربی سابق تیم ملی ایران و از مشهورترین بازیکنان تاریخ تیم ملی فوتبال ایران است. علی دایی تا پایان جام جهانی ۲۰۰۶ بازیکن اصلی و کاپیتان تیم ملی ایران بود. دایی ۱۰۹ گل ملی در کارنامه ی خود دارد و با فاصله ی زیادی بهترین گلزن بازیهای ملی در تاریخ فوتبال جهان است. در سال ۲۰۰۷ میلادی، فدراسیون آمار و ارقام فوتبال(متعلق به فیفا)، علی دائی را در رده ۲۶مین بازیکن برتر تاریخ فوتبال جهان معرفی کرد که در این فهرست وی به عنوان تنها بازیکن آسیایی در میان برترینهای تاریخ فوتبال مشاهده میشود.
ادامه مطلب ...
صدای پای تو می آیـــد از سراچــــــــه ی دل
سحر که از دل گلدسته ها، اذان جاری است
همـــــــه رفتنـــــــــد از این دشــــــــت خراب
جای پایــــــــــی هم از آن تن ها نیســـــــت
چشم بر هم بزنــــــــــــی از ما نیـــــــــــــــز
دشت خالیســــــت، ولی تنها نیســــــــــت!
پزشکان، آب پاکی روی دستش ریختند و جوابش کردند! آخر سر، این«بلال حبشی» دوران ها، غزل خداحافظی را خواند. آن روز وقتی شنیدم که از دار و دنیا رفته است، این بیت از سخنور نکته دان « قصاب کاشانی» بر زبانم جاری شد:
خوش گلشنی است حیف که گلچین روزگار
فرصت نمی دهد که تماشا کنــــــــد کسی
نژند به گوشه ای نشستم و زانوی غم بغل کردم! یادم آمد که آوای ملکوتی و روحنواز این موذن خوش الحان و پر آوازه از همان عهد نوجوانی در جسم و جانم آشیان گزیده و در ژرفای یاخته هایم جای گرفته بود و هنوز که هنوز است نوای دل انگیز و روچ پرور وی که در سال 1334 با دهان روزه داخل استودیوی شماره 6 رادیو تهران در گوشه ی «روح الارواح» بیات ترک(زند) خوانده، در گوشم طنین می افکند و لرزه ای دلنشین و گرمی بخش بر اندامم می افتد و چنین درآمد گوش نوازی دارد:«توکلت علی الحی الذی لایموت و الحمد الله الذی لم یتخذ صاحبه و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا» موذن زاده بارها گفته بود: «از ضبط این اثر همیشه یک احساس غرور معنوی در طول سال های گذشته با من همراه بوده و اگر تنها همین ثروت معنوی باقی بماند، برایم بسنده است».
گوشه ی «روح الارواح» ویژه ی حالت های روحانی و لحظه های متعالی گفت و گو با معشوق و محبوب است. واژه ی «روح» در موسیقی باستانی ایران از الحان دوره ی ساسانی می باشد. ترکیب اضافی «روح الارواح» نیز از سده ی یازدهم در موسیقی ایران هویدا شده است. خواندن اذان در این گوشه، میان مسلمانان رایج بوده و روضه خوانان و نوحه خوانان نیز با این گوشه آشنا بوده اند. گوشه ی مورد بحث، طمانینه و آرامش ویژه ای را به شنونده القاء می کند و قطعاً موذن زاده ی اردبیلی با آگاهی کامل، این پرده را برای خواندن اذان تاریخی اش برگزیده بود:
صدای پای تو می آیـــد از سراچــــــــه ی دل
سحر که از دل گلدسته ها، اذان جاری است
هر چند بعد از موذن زاده، اذان های دیگری هم در سه گاه و شوشتری خوانده شد، ولی هنوز هم گویی در اذان او لطف دیگری هست که آدمی را به وجد و سرور می آورد. فضا و حال و هوای مخصوص بیات ترک و به خصوص گوشه ی «روح الارواح» وقتی که با صفای معنوی موذن زاده در آمیخت، اذان اش را در حافظه ها ماندگار کرد و خودش نیز می گوید: «راز تاثیرگذاری من در اخلاص است. اذانی که از نیت صاف و دل پاک گفته شود، هر آدمی را به مسجد می کشاند». موذن زاده، موسیقی را جوهره ی روح انسان می دانست و اعتقاد داشت که «موسیقی، روح بشر را صیقل می دهد، خاصه موسیقی سنتی» فرزند او می گوید که خانواده اش از دیرباز با موسیقی و دستگاه های موسیقایی آشنایی داشته اند و به طور موروثی با آن، مانوس بوده اند. آنان در عین آشنایی با موسیقی، در کلاس پاره ای از استادان موسیقی هم شرکت می جسته اند. نگارنده، پیش از درگذشت اسف انگیز استاد، در مقاله ای تحت عنوان «تنها صداست که می ماند...» ضمن شناساندن هر چه فزون تر ارزشمندی این چهره ی تابناک، به تشریح گوشه هایی از زندگی پربار و ارزنده اش پرداخت که در مطبوعات کشور به زیور طبع آراسته گردید. با این حال، هنوز هم از او دل نمی کنم تا هر چه دل تنگم می خواهد، بگویم. به قول «امیر اصفهانی» سخن پرداز نامدار:
هرگز دمی ز یاد تو غافل نبوده ایم
یا گفته ایم نام تــــرا یا شنیده ایم
اذانی که موذن زاده خواند، آن را عنایت الهی می دانست و می گفت: «لطف خدا بود. من وقتی می خواستم این اذان را بگویم، هیچ چیز را در نظر نداشتم جز خدا و خواندن اذانی که به دل بنشیند. خداوند هم در قرآن فرموده است که اگر با من همصدا شوید، محبت شما را به قلب همه می اندازم». این اتفاق افتاد و اذان مزبور در ذهن چندین و چند نسل از ایرانی ها ماندگار شد، اذانی زیبا و دلنشنین که به گفته ی هوشنگ ظریف، آهنگساز و نوازنده ی صاحب سبک تار: «زیباست، خیلی زیباست!» و به قول داریوش پیرنیاکان، آهنگساز و نوازنده ی صاحب سبک دیگر تار: «منحصر به فرد است و ماندگار!».
اذان گویی با لحن موسیقی ایرانی و مشخصاً نوع شهری آن، پیش از موذن زاده توسط بزرگانی از خوانندگان آواز ایرانی تجربه شده بود. نخستین نمونه ی ضبط شده روی صفحه های گرامافون، متعلق به جناب ابوالحسن دماوندی از خوانندگان عهد قاجار می باشد. این اذان نیز در فواصل بیات ترک و مشخصاً درآمد اول است. پس از جناب دماوندی، تاج اصفهانی، خواننده ی نامدار مکتب اصفهان، تجربه ی دیگری را به ثبت رساند تا اینکه در سال 1334 خورشیدی، جوان 30 ساله ای به نام رحیم موذن زاده در استودیوی شماره ی 6 رادیو پس از چند بار سعی و تلاش در گوشه های مختلف موسیقی ایرانی، سرانجام اذان معروفش را در گوشه ی«روح الارواح» بر زبان جاری ساخت. اینکه رحیم 30 ساله چگونه به این تلفیق جذاب رسیده، بر ما نامعلوم است. فقط می توانیم حدس بزنیم که ذهن او به هر حال از تجربه ی قدما در این خصوص خالی نبوده است. به عبارتی دانه ای را که جناب دماوندی در بیات ترک کاشت، تاج اصفهانی آبیاری کرد و موذن زاده هم آن را پرورش داد تا به میوه ی شیرینی برای گوش میلیونها مسلمان تبدیل شود. استاد رحیم موذن زاده، صرف نظر از اذان معروفش به ابزار موسیقی اصیل ایرانی واقف بود و روی این گنجینه ی گران بها تعصب می ورزید و می گفت: «ما ایرانی هستیم، اذان ما باید برخاسته از خودمان باشد. الان اذان گوهایی هستند که از عربستان تقلید می کنند و این پسندیده نیست. خود ما باید ابتکار به خرج دهیم».
استاد رحیم، ثروت و مکنتی نداشت و به مصداق شعر:
سعدیا مرد نکـــو نام نمیـــــــرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
وی یکی از ثروتمندان جهان شد با کوله باری از جاودانگی و چه خوش گفت: «افتخار دارم با گفتن آن یک اذان برای اسلام و مملکتم کاری کرده ام. ما که نه ثروت داریم و نه مکنت و همین یک اذان برایمان بهترین خبر است». بدون اغراق، استاد رحیم موذن زاده، اسطوره ی موسیقی آیینی و مذهبی ماست. هیچ کس در طول تاریخ فرهنگی ایران معاصر نتوانسته است اثری بیافریند که به این گستردگی در خاطر ایرانیان نقش ببندد. بیش از میلیون ها ایرانی از 1334 تاکنون اذان بی نظیر او را شنیده اند، می شنوند و خواهند شنید. علاوه بر این، میلیون ها مسلمان شیعه ی غیر ایرانی با اذان وی انس و الفتی دیرینه دارند و اگر نبود اختلاف مذاهب اسلامی بر سر فرازهایی از اذان، بی گمان صدای موذن زاده، میهمان گوش جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر بود.
«بلال حبشی» با ویژگی های مخصوص خود، مشهورترین موذن صدر اسلام شد. به طور کلی در قرن حاضر، سه رویداد منحصر به فرد در موسیقی آیینی مذهبی ایران ثبت گردید. نخست اذان معروف بیات ترک با صدای استاد موذن زاده، دوم تصنیف «علی گویم، علی جویم» با آواز و تنبور درویش امیر حیاتی و سوم «دعای ربنا» با آوای خواننده ی نامدار ایرانی محمدرضا شجریان. از این سه، اولی از جمله کارکرد روزانه ی آن، جایگاهی بسیار متفاوت یافت. تصنیف جذاب درویش امیر حیاتی در روزهای سیزده رجب و عید غدیر خم، نوازشگر گوش های شیعیان علی(ع) شد و سومی ربنای شجریان هر سال به مدت یک ماه بر سر سفره های افطار رمضان همچنان به میهمانی می آید. اما اذان استاد رحیم موذن زاده، روز و شب و ماه و سال نمی شناسد. روز عاشورا، روز بعثت، عید نوروز، نیمه ی شعبان و هر روز دیگری را که تصور کنیم گوش هامان، میزبان صوت اذان اوست.
به قول هوشنگ سامانی، نویسنده ی مقاله ی «یادگاری که در این گنبد دوار بماند»: «از موقعی که استاد رحیم برایم کشف شد، یعنی همان گفت و گوی تاریخی با ایسنا، گهگاه به او می اندیشیدم که نه تنها مردی بزرگ بوده بلکه کار عظیمی هم کرده است. ما چه می توانستیم بکنیم؟ سرانجام در اسفند 1383 طرح مفصلی به مرکز موسیقی وزارت ارشاد پیشنهاد کردم تا در آبان 84 همزمان با ماه رمضان، موذنان برجسته ی ایران و جهان اسلام در تهران گرد هم آیند و ضمن دست یازی به پژوهشی ژرف پیرامون موسیقی اذان در جهان اسلام، از استاد رحیم موذن زاده به عنوان شاخص ترین اذان گوی ایرانی در کنار دیگر موذنان میهمان تجلیل شود.طرح با استقبال مدیران مرکز موسیقی رو به رو شد و جلساتی هم پیرامون آن تشکیل گردید. در همین اثنا خبر رسید که استاد در بیمارستان مدائن بستری شده است. اخبار مربوط را هر روز از رسانه ها پیگیری کردم و به ویژه روزهایی که خبرگزاری ها اطلاع دادند استاد از بیمارستان مرخص شد. ترخیص وی، روزنه ی امیدی بود تا همایش اذان اسلام را با حضور پربرکتش عطر آگین کنیم و به زعم خود از او تجلیل نماییم. اما روح بی قرار استاد، ظاهرا تاب برتابی اینجا را نداشت و از تجلیل ما هم بی نیاز بود. او دوست داشت به وسیله ی کسانی تجلیل شود که نیم قرن نمازشان را با زیباترین آهنگ، صبح و ظهر و شب سر داده بودند».
ولی دریغا! به قول ملک الشعرای بهار، شاعر بلند آوازه ی ایران زمین:
دعوی چه کنی داعیه داران همه رفتند
شد بار سفر بند که یاران همه رفتنــــد
بیژن ترقی، شاعر و ترانه سرای معروف گفته است: «روح انسان بعد از شنیدن این صدا تازه می گردد. سبک و سیاق او در اذان گویی منحصر به فرد است. وی صدایی را ماندگار کرد که هر شنونده ای را مسحور می کند. نه تنها من بلکه خانواده ام هم از شنیدن این اذان، روحی تازه می گیریم!». شجریان نیز درباره ی او گفته است: «اذان موذن زاده در تاریخ می ماند. او دستگاه عظیم بیات ترک را در 5 دقیقه خلاصه کرده است!».
کاربرد اذان در میان ایرانیان تنها به مساله ی برپایی نماز خلاصه نمی شد، بلکه در رخدادهای روزمره ی طبیعی، رویدادهای سیاسی جامعه، درگذشت روحانیون محترم و برجسته در اجتماع، پیش آمدهای خاص، همیاری طلبیدن ها و تولد نوزادها هم خوانده می شده که امروزه تنها نقشی از آن در ذهن جامعه ی ایرانی برجا مانده است. جالب است که بدانید در عصر قاجاریه بسیاری از استادان موسیقی آوازی، از مشهورترین موذنان زمان خود بوده اند، مانند:
سید حسین عندلیب اصفهانی که در مسجد سپهسالار(مطهری کنونی) موذن بوده است.
حاج موذن تفرشی پدر حسین قلی خان نکیسا که در عهد محمد علی شاه، موذن مشهوری بوده است.
جناب دماوندی که موذن صدراعظم مظفرالدین شاه بوده و صفحه ای هم از او باقی است.
سید عبدالرحیم اصفهانی که استاد جناب دماوندی بوده و در اصفهان می زیسته است.
قربان خان قزوینی معروف به شاهی که موذن مشهوری نیز به شمار می آمده است.
استاد شادروان تاج اصفهانی نیز اذان بسیار زیبایی را اجرا کرده که گویا به دلیل اشتباه در یک اعراب، غیر قابل پخش است.
مساله ی اذان و موذنی به حدی در بین ایرانیان و شیعیان دارای اهمیت است که برای آن قوانین و مقررات ویژه ای نیز در طول تاریخ وضع شده است.
ای خدا کن روزی اهل ولا اجر یک تکبیـر شاه کربلا
گفتنی است که در نگارش مقاله ی حاضر از برخی منابع معتبر از جمله از کتاب در حال تدوین «اذان در فرهنگ مردم ایران» آقای هوشنگ جاوید استفاده شده است.
نوشته: امیر دیوانی، منبع: http://www.artqazvin.ir/
آقاى حسین کرمى روز اول فروردین سال 1342 در شهر اردبیل در خانواده اى مذهبى و متوسط دیده به جهان گشود. جدّ مذهبى خانواده از همان آغاز، بر عشق و اشتیاق به قرآن را در ژرفاى وجود او نشاند و ایشان را در جرگه عاشقان و دوستداران این کتاب انسان ساز قرار داد. و به این ترتیب او که خانه دلش از شنیدن تلاوت قرآن از رادیوى قاهره در 8 سالگى به قرائت قرآن علاقه مند شد و به جلسات قرآن شهر اردبیل رفت. دکتر حسین کرمى از همان سن 8 سالگى با شرکت در جلسات قرآن شهر اردبیل و همزمان با تحصیل و تجوید به فراگیرى مقدمات تلاوت قرآن هم پرداخت و با گوش دادن به نوارهاى تلاوت اساتید مشهور مصرى توانایى خودش را در مسیر تلاوت بیشتر کرد. او با تقلید از تلاوت هاى استاد منشاوى در آغاز کار و بقیه اساتید در ادامه کار، اولین گام ها را در مسیر تلاوت برداشت و توانست به موفقیتهاى چشمگیرى در مسیر تلاوت دست پیدا کند. دکتر کرمى از جمله قاریانى است که علاوه بر فعالیت در زمینه هاى قرآنى و تلاوت به فراگیرى علم و دانش نیز اهتمامى وافر دارد. به همین دلیل هم تحصیلات خود را تا مقطع فوق تخصص جراحى کلیه ادامه داده و د حال حاضر داراى مدرک دکتراى فوق تخصص جراحى کلیه است. دکتر حسین کرمى به موسیقى عرفانى وهم چنین از میان رشته هاى ورزشى به فوتبال علاقه دارد. وى علاوه بر مداراى بیماران کلیوى در بیمارستان شهداى تجریش عضو هیأت علمى دانشگاه شهید بهشتى نیز مى باشد.
رتبه هایى که تا کنون آقاى حسین کرمى در مسابقات مختلف به دست آورده است عبارتند از:
رتبه نخست در مسابقات کشورى که در شهر مقدس قم برگزار شد.
رتبه نخست در سال 1378 در شانزدهمین دوره مسابقات بین المللى قرآن کریم در تهران.
رتبه دوم در سال 1372 در مسابقات جهانى قرآن کریم در کشور مالزى.
رتبه نخست در سال 1377 در کشور سوریه و در مسابقات قرآنى.
آقاى حسین کرمى در سال 1378 ازدواج کرد و یک فرزند بنام امیر على دارد و همسرشان داراى مدرک دکترا در رشته زنان و زایمان است و ایشان هم به مسائل مختلف قرآنى علاقه وافر دارند. دکتر حسین کرمى نیز مثل بسیارى از قاریان برجسته در ابتداى کار از سبک قاریان مصرى مثل استاد منشاوى تقلید کرده است امّا اعتقاد دارد که هر قارى قرآنى در ابتداى کار تلاوت باید از قاریانى مثل منشاوى، عبدالباسط، مصطفى اسماعیل، شحات محمد انور و متولى عبدالعالى تقلید نماید و بعد از طى مراحل ابتدایى باید از تقلید محض خارج شود و با تسلط بر الحان و موسیقى عربى و قرآن به تلاوت بپردازد و میان معنا و الفاظ آیات در تلاوت هایش پیوند برقرار نماید. ایشان تا کنون به کشورهاى زیادى همچون مالزى، سنگاپور، هند، بنگلادش، سوریه و ترکیه براى تلاوت قرآن سفر کرده و بیش از ده ها بار براى انجام مناسک سیاسى عبادى حج به عنوان قارى اعزام شده است.
آقاى دکتر حسین کرمى از اساتیدى مثل مصطفى اسماعیل، عبد الباسط و منشاوى به عنوان بهترین و برترین قاریان عصر طلائى تلاوت در مصر یاد مى کند و همچنین از اساتیدى مثل شعیشع، شحات محمد انور و احمد نعینع به عنوان قاریان برتر کنونى در مصر نام مى برد. دکتر کرمى که خود از قاریان برجسته کشور است و بارها در محضر مقام معظم رهبرى به تلاوت پرداخته است به قاریان ایرانى سفارش مى کند که براى موفقیت در امر تلاوت ابتدا به فراگیرى تجوید و اصول صحیح آن از اساتید برجسته فن تجوید بپردازند و بعد از آنکه تجوید را تکمیل کردند به مسائل دیگر روى بیاورند و براى فراگیرى لحن خوش و مطابق با آیات، بسیار به نوارهاى مختلف اساتید قرآن گوش جان بسپارند و نکات لازمه آن را از تلاوتهاى مختلف فرا بگیرند. ایشان همچنین تقلید را در ابتداى امر تلاوت لازم و ضرورى مى دانند آنرا باعث خلاقیت در انسان مى شمارد زیرا هنگامى که انسان به طور کامل تقلید از یک قارى را انجام داد باید تقلید را کنار بگذارد و تمام آنچه را که از تقلید آموخته و بدست آورده در تلاوت هاى خود به نحو بدیع بکار برد و او آخر سفارش مى کند که قاریان قرآنى اخلاق و رفتار قرآنى را رعایت کنند و به آن ملزم باشند و به پیش کسوتان در امر تلاوت احترام بگذارند و به آیات قرآن عمل کنند.
رحیم موذن زاده اردبیلی اول مهرماه سال 1304 در اردبیل به دنیا آمد. اذانگویی و نوحهخوانی و منبری را از شیخ عبدالکریم به ارث برد و تا آخر عمر راه او را ادامه داد. خودش میگفت که اذانگویی در خانواده آنها، 150 سال قدمت دارد و نام فامیل آنها به همین دلیل موذن شده است؛ «زمانی که آن موقعها در اردبیل شناسنامه میدادند، به تناسب شغل و حرفه، نام خانوادگی انتخاب میکردند. به پدر بزرگم هم گفته بودند تو چهکارهای؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگی شما موذن است».
استاد رحیم در کودکی به مکتبخانه میرود و تحت نظر میرزا عزیز، قرآن و دستگاههای موسیقی را فرا میگیرد. به گفته خودش: «در آن دوران ما عوض دبیرستان مکتب میرفتیم. همه هم متدین بودند. خانوادهها در دوره ما در ابتدای امر، بچهها را با قرآن مانوس میکردند. ما هم پس از طی این مرحله، به مدرسه حاج ابراهیم آمدیم. طلبه بودیم به اصطلاح امروز ولی حین طلبگی، این اذان با ما همراه بود». پس از یادگیری اصول نوحهخوانی و اذانگویی، با همراهی پدر در مسجد اردبیل به اینکار مشغول میشود و گاهی نیز برای خواندن یک نوحه به شهرهای اطراف، خصوصا تالش میرود.
پسر به جای پدر:
با سکونت پدر در تهران، رحیم موذن برای تحصیل حوزوی رهسپار قم میشود. حاج مهدی سراج- از دوستان رحیم- میگوید: «وقتی شیخ کریم به تهران میآید، رحیم را برای درس خواندن به قم میفرستد. صدای رحیم آنقدر خوب بوده که دیگر همیشه او برای مجالس، در قم میخوانده است. مداحان قم پیش شیخ کریم شکایت کرده بودند که با آمدن رحیم ما از کار افتادهایم». رحیم درس خارج فقه میخواند و ظهرها در حرم حضرت معصومه اذان میگفت.
سال 1329 شیخ کریم فوت میکند و رحیم که فقط 25 سال سن دارد، به تهران میآید تا جای خالی پدر را در مسجد امام پرکند. خودش ماجرا را اینگونه تعریف میکند: «مرحوم پدرم سال 1322 برای نخستین بار اذان را در رادیو گفت و همین روند تا 1326 که برنامه سحری را به صورت زنده اجرا میکرد، ادامه داشت. او در سال 1329 سکته کرد و من قبول کردم جای او اذان بگویم تا الان که با این سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم که با گفتن آن یک اذان، برای اسلام و مملکتم کاری کردهام. ما که نه ثروت داریم، نه مکنت و همین یک اذان برایمان بهترین خیر است».
در همین سال است که نام خانوادگی او نزد مردم از موذن به موذنزاده اردبیلی تغییر میکند. جعفر تعریف میکند که «وقتی شیخ کریم میمیرد و پدرم به جایش اذان میگوید، مجریان رادیو ایران برای معرفی او به مردم، «زاده اردبیلی» را به فامیل پدرم اضافه میکنند تا به شنوندگان بگویند او پسر شیخ کریم است. سر همین موضوع، «همه فکر کردند که نامخانوادگی پدر من موذنزاده اردبیلی است و همین نام هم تا آخر روی او ماند».
همسر رحیم موذنزاده اردبیلی تعریف میکند که حاج رحیم حدود سال 1330 به اردبیل میآید و از او خواستگاری میکند؛ «4 ماه بود که پدرش فوت کرده بود. ما عروسی کردیم و آمدیم تهران. خانوادههای ما با هم همسایه بودند و ساکن یک محله بودیم. به یکی از همسایهها رشوه داده بود و گفته بود که این دختر را برای من خواستگاری کن. من تا بعد از عقد ندیده بودمش. من را در آشپزخانه پدرم عقد کردند و بردند خانه او. آنجا برای اولینبار دیدمش. خودش میگفت قبلاً یکبار من را دیده بوده. با عمهام رفته بودم حمام. بعد که بیرون آمدیم، من پایم لیز خورد، زمین خوردم و آن موقع من را دیده بود».
حاج رحیم پس از ازدواج، دوباره به تهران باز میگردد. همسر آن مرحوم ادامه میدهد: «15 روز بعد از عروسی آمدیم تهران. اول بازار تهران مستاجر بودیم و بعد رفتیم خیابان سینا یک خانه کوچک گرفتیم. بعد آنجا را هم فروختیم و آمدیم آریانا(مالک اشتر) زندگی کردیم. آنجا هم چند سالی بودیم و آخر سر آمدیم اینجا(مهر شهر کرج). به گفته حاج عسگر عاشقی، خانه حاج رحیم در مهر شهر کرج، کوچک بود و او همیشه به شوخی این خانه را زندان موسی بن جعفر مینامیده است. همسر موذنزاده هم این موضوع را تایید میکند: «2 تا اتاق داشتیم و 6 تا بچه».
اتصال به بالا در رادیو:
تا سال 1334 که صدای حاج رحیم در رادیو ضبط شود، موذنزاده اردبیلی برای مسجد امام و رادیو ملی به صورت زنده اذان میگفت. خانم بخشش کن(همسر مرحوم استاد موذن زاده) میگوید: «ماه رمضان، هر روز با هم میرفتیم مسجد ارگ و من بیرون میماندم و او میرفت اذانش را میگفت و با هم برمیگشتیم خانه. از همانجا هم مستقیم در رایو پخش میشد».
جعفر موذنزاده اردبیلی- پسر ارشد حاج رحیم- میگوید: «سال 1334 پدر به رادیو میرود و از مهندس محبی- مسؤول استودیو 6- میخواهد که اذانش را ضبط کنند. ماه رمضان بود و از او میخواهند که برود بعد از افطار برای ضبط بیاید. پدر قبول نمیکند و میگوید الان باید اذانش را ضبط کنند. خودش میگفته آن روز حال خاصی داشته و گویا به ایشان الهام شده بود که باید اذان را همان لحظه برای ضبط بخواند. خلاصه مسؤولان رادیو قبول میکنند و پدر برای ضبط به استودیو میرود. به گفته خودش، وقتی برای ضبط این اذان به استودیوی رادیو رفته، اذان را در تمام گوشهها امتحان کرده و دیده که جا نمیافتد. همانطور که میدانید دستگاه بیات ترک یک حزن خاصی دارد و پدر هم در همین دستگاه، در گوشه روحالارواح، اذان را خوانده. میگفت وقتی اذان را در این گوشه خواندم، احساس کردم که به بالا وصل شدم. دیگر تا پایان اذان، در استودیو نبودم».
جعفر خاطره جالبی را نیز از قول پدرش از اولین ضبط این اذان در رادیو تعریف میکند: «وقتی پدر اذان را میخواند، یکی از خوانندههای مطرح موسیقی ایرانی که در حال تماشایش بوده، با تعجب از او میپرسد که اذان را در چه گوشهای خواندی؟ پدر هم میگوید گوشه روحالارواح. آن خواننده مشهور به او میگوید که تابهحال این گوشه را نشنیده بوده است».
خود حاج رحیم در گفتوگو با خبرگزاری ایسنا این ماجرا را اینگونه تعریف میکند: «یک روزی تصمیم گرفتم تا یک اذان یادگاری بگویم. در استودیوی 6 صدا و سیما، هر گوشهای انداختم، نشد تا اینکه آن را در روحالارواح آواز بیات ترک به این شکل که بیش از 50 سال پخش میشود گفتم. ما ایرانی هستیم و اذان ما باید برخاسته از خودمان باشد. الان اذانخوانهایی هستند که از عربستان تقلید میکنند و این پسندیده نیست و خود ما باید ابتکار به خرج دهیم. الان 50 سال است که کسی نتوانسته روی این اذان من اذان بگوید؛ حتی برادرم سلیم که آن صدای گیرا و زیبا را دارد و این خواست خداست؛ همان خدایی که میگوید اگر با من یک صدایی کنید، محبت شما را به قلوب همه میاندازم».
موذنزاده اردبیلی در ادامه به نکتهای اشاره میکند که عدم تحقق آن تاسفانگیز است؛ «البته 20 سال پیش میخواستم یک اذان دیگر را به مدت 15 دقیقه که در میان آن دعا هم هست، پر کنم اما نگذاشتند و گفتند که اذان 6 دقیقه بیشتر نمیشود».
به گفته پسر او، موذنزاده تا 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی، هر سال برای تجدید ضبط اذانش به رادیو میرفته: «از سال 34 به بعد، پدر هر سال برای ضبط به رادیو میرفت و اذانش را مجدد میخواند. اصلاً از طرف رادیو دستور بوده که این اتفاق بیفتد. تلویزیون الان بیشتر اذان ضبط شده سال 56 پدرم را پخش میکند. کانال 5 که همیشه این اذان را پخش میکند ولی بعضی اوقات دیدهام که کانالهای 1 و 3، اذان ضبط شده سالهای 34 و 35 را پخش میکنند. صدای پدر در این اذان، بسیار شفاف، جوانتر و رساتر است و خوب که دقت کنید، میتوانید تفاوت شان را تشخیص دهید».
فراموشی و بیماری:
از سال 1357، دوره گمنامی موذنزاده اردبیلی آغاز میشود. موذنزاده در برخی مساجد تهران مناجات و نوحه میگفت و هر سال، شبهای عاشورا در مسجد اردبیلیها به منبر میرفت. جز خانواده و دوستان، کمتر کسی از وجود او آگاه بود. پسر بزرگ موذنزاده میگوید: «همه فکر میکردند که پدرم فوت کرده است. هیچکس تا سالها پیگیر نشد که او کجاست و چه میکند. تلویزیون و رادیو اذان او را پخش میکردند و مردم هم این اذان را دوست داشتند اما هیچکس سراغی از او نمیگرفت». همسر او نیز از وضعیت بد مالی زندگیشان میگوید: «من در خانه مواظب بچهها بودم و او صبح میرفت و شب میآمد. زندگی ما خیلی مشکل بود. بچهها یکییکی به دنیا میآمدند و خرج و مخارج زندگی کفاف نمیداد. کار موذنزاده هم فقط منبر بود و کار دیگری نمیکرد. روزی یک مجلس میرفت و خرج زندگی در نمیآمد».
جعفر تعریف میکند که چگونه به زنده بودن حاج رحیم پی میبرند: «آقای غلامرضایی- مجری تلویزیون- خیلی اذان پدرم را دوست داشت و تعریف میکرد که از هر کس درباره موذنزاده اردبیلی پرسیده، گفتهاند اول انقلاب فوت کرده است. غلامرضایی میگوید یک روز با یک آذریزبان برخورد کردم و از او سراغ موذنزاده را گرفتم و او به من گفت که زنده است». به این ترتیب، پس از 25 سال و در حالی که تنها 2 سال به پایان عمر او مانده بود، موذنزاده اردبیلی مجدداً کشف میشود و یکی از خبرگزاریها هم با او گفتوگو میکند.
«بیماری پدر از سال 74 شروع شد و در سال 84 به اوج رسید. این اواخر، سرطان از مثانه، به کلیه و کبد و ریههایش هم رسیده بود». جعفر تعریف میکند که تنها یکبار از پدر گلهای درباره بیماریاش شنیده است؛ در تمام مدتی که مریض بود، اصلا گله و شکایت نمیکرد و خیلی آرام بود؛ جز یکبار که به من گفت نمیدانم چرا این مریضی را گرفتهام. آدم مذهبیای بود و دکترها برای مریضیاش به او سوند بسته بودند. او هم مدام مراقب بود که نجس نشود. فقط این موضوع بود که خیلی ناراحتش میکرد. حاج مهدی سراجزاده- دوست جوان موذنزاده اردبیلی- هم تاکید میکند که این حرف را به او هم گفته است: «یادم هست که در بیمارستان بودیم و 5 روز مانده بود به رفتنش. تا آنروز حتی یکبار هم ندیده بودم که از وضعیت خود گله کند اما آنروز دست منرا گرفت و گفت مهدی، چرا من به این روز افتادم و این نوع مریضی نصیبم شد؟ چشمهایش پر از اشک شده بود و من هم گریهام گرفته بود. قبل از اینکه چیزی بگویم، خودش بلافاصله گفت که همهچیز خواست خداست. بعد هم فضا عوض شد و خندید».
همسر آن مرحوم هم از روزهای بیماری موذنزاده تعریف میکند؛ «این اواخر خیلی مریضی کشید و همهاش بیمارستان بود. بیچاره اصلاً اهل غر زدن نبود. من بداخلاقی میکردم؛ خب آدم باید راستش را بگوید؛ من هر چی میگفتم اصلا حرفی نمیزد».
حاجی به دیار باقی رفت:
موذنزاده در آخرین ماههای زندگیاش نهایتاً موفق میشود به آرزوی خود برسد و حاجی شود. پسر بزرگ او میگوید که پدرش پس از شنیدن خبر سفر حج بسیار خوشحال شده است؛ «وقتی قرار شد که از طرف لاریجانی که آنموقع رییس صدا و سیما بود، به مکه برود، حالش خیلی بد بود و 2 تا سوند به ایشان وصل بود ولی خوشحال بود و میگفت به آرزویش رسیده است. من رفتم اداره اوقاف و گفتم حال پدرم خوب نیست، از نظر پزشکی تاییدش نکنید. گفتند مگر میشود موذنزاده را رد کرد. این مرد باید به زیارت خانه خدا برود. 4ماه قبل از فوتش بود که با وضع خرابی که داشت به مکه رفت. من خیلی نگرانش بودم. روزی که آمد، سریع خودم را به ایشان رساندم و دیدم حالشان زیاد خوب نیست. گفتم فقط یک چیزی به من بگو، رفتی مکه چی دیدی؟ گفت فقط همین را بگویم که رفتم خدا را دیدم و آمدم».
جعفر تعریف میکند که پدرش بنا به درخواست حجاج دیگر کشورهای اسلامی در مکه نیز اذان خود را گفته است: «میگفت از ایشان خواستهاند که در عرفات اذانش را بخواند ولی «علیا ولیالله» را نگوید. قبول نکرده بود. دست آخر آنها قبول میکنند که اذانش را کامل بخواند. میگفت اذانش را 20 دقیقه خوانده است».
علی معلم دامغانی که اذان موذنزاده اردبیلی را در عرفات شنیده بود، این اذان را یکی از بدیعترین نمونههای اذان دانسته که نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته است؛ «رحیم موذنزاده را در عرفات زیارت کردم و به یاد دارم که ایشان در آنجا برای آخرین بار، اذان جاودانه خود را اجرا کردند که بسیار مورد توجه حجاجی که از دیگر مناطق جهان آمده قرار گرفت و فکر میکنم او هم به آرزوی خود رسید».
موذنزاده اردبیلی پس از بازگشت از سفر حج، به علت پیشروی بیماری سرطان، در بیمارستان بستری میشود. پزشکان برای بهبود او دست بهکار میشوند ولی سرطان دیگر تمام بدن او را فرا گرفته بود و کاری از کسی ساخته نبود.
مسؤولان کشور، یکییکی به بالینش میآمدند و موذنزاده هم به آنها پند و اندرز میداد. جعفر تعریف میکند: «خیلیها آمدند. یادم هست که به آقای مسجدجامعی که آنموقع وزیر ارشاد بود، یک کاغذی نشان داد که اسم 2 هزار تا جوان رویش بود. گفت این جوانها مشکل دارند. شما وزیر هستید و باید یک کاری بکنید. اگر اینها به کار خلاف بیفتند، تقصیر شماست. گفت این جوانها به درد این مملکت میخورند. باید یک فکری برای آنها کرد. با آقای حداد عادل هم که رییس مجلس بود، مدام از درد مردم حرف میزد».
موذنزاده آنقدر ملاقاتکننده در بیمارستان داشت که در مواقع بیداری باید وقت خود را به احوالپرسی با آنها میگذراند. منصور موذنزاده میگوید: «کسی را رد نمیکرد. با اینکه حال بدی داشت، همه را میپذیرفت و با همه هم صحبت میکرد. بعضی وقتها که دیگر اتاق جا نداشت، ما مجبور میشدیم که از اتاق بیرون برویم». سراجزاده هم در اینباره میگوید: «وقتی در بیمارستان بود، دستهدسته دخترها و پسرها میآمدند و از او عیادت میکردند و میرفتند. با اینکه حال خوشی نداشت، با یکییکی آنها احوالپرسی میکرد». پس از مدتی برای گشاد شدن سوند موذنزاده، عملی موفقیتآمیز صورت میگیرد اما دیگر دیر شده بود. سرانجام ریه پیرمرد نیز به دست سرطان از کار میافتد و او جهان را در 6 خرداد ماه 1384 به درود میگوید.
مراسم ختم موذنزاده در حالی در مسجد اردبیلیهای تهران برگزار میشود که این مسجد مملو از آدم بوده است.
منبع: همشهری ماه ویژه ایران شناسی(سرزمین من)
استاد مرحوم رحیم مؤذن زاده که به خاطر اذان مشهور و تاریخی اش در حافظه ایرانیان و بسیاری از مسلمین جای دارد، در سال 1304 در اردبیل در خانواده ای متولد شد که شاید بیش از یک قرن به فعالیت های مذهبی می پرداخته اند. پدرش، مرحوم شیخ عبدالکریم اردبیلی، مؤذن بود و زمانی که در مسجد امام تهران اذان می خواند، صدایش به طور زنده از رادیو پخش می شد. شیخ عبدالکریم اردبیلی، تا سال 1322 در منطقه اردبیل به وعظ و اذان گویی مشغول بود و نخستین بار به خاطر اذانی که در این سال در رادیو گفته بود، شهرت پیدا کرد و سپس تا سال 1326 برنامه سحری رادیو را به صورت زنده، از طریق مسجد امام(مسجد شاه سابق) اجرا می کرد و در سال 1329 از دنیا رفت.
رحیم، نعیم، سلیم، محمود و داوود پنج پسر عالم بزرگ شیخ کریم بودند؛ همه شان به غیر از محمود، مداح اهل بیت شدند و حالا چند دهه است که صدای آنها بخشی از هویت مذهبی ترک زبان ها را تشکیل می دهد.
در آن سالها یک فرانسوی هنرشناس و صاحب ذوق، صدای اذان مرحوم شیخ عبدالکریم را بر روی صفحهی گرامافون ضبط کرده بود که آن صفحه اکنون در یکی از موزههای فرانسه نگهداری میشود.
در خانواده مؤذن زاده که اغلب به فعالیت های مذهبی و اذان گویی پرداخته اند، رحیم مؤذن زاده، فرزند ارشد شیخ عبدالکریم است، راه پدر را با جدیت بیشتر پی گرفت و عملاً پس از درگذشت پدرش به جای او قرائت اذان را ادامه داد.
اذان مشهور مؤذن زاده که در گوشه روح الارواح آواز بیات ترک(زند) خوانده شده است، اذانی است که رحیم مؤذن زاده در سال 1334 در میدان 15 خرداد در استودیوی 6 خوانده است.
به روایت خود مؤذن زاده، او در حالی که روزهدار بوده میخواسته است اذانی بگوید تا برای فرهنگ ایران و اسلام یادگاری ارزنده باشد. مؤذن زاده برای ضبط این اذان گوشههای مختلفی را میآزماید، اما هیچ کدام مورد پسندش واقع نمیشود، تا این که مناسب ترین گوشه را برای قرائت اذان، روحالارواح میبیند. ایشان بارها گفته است: "از ضبط این اثر همیشه یک احساس غرور معنوی در طول سالهای گذشته با من همراه بوده است و اگر تنها همین ثروت معنوی باقی بماند برای من کافی است".
استاد موذن زاده در روزهای پایانی حیات خود، زندگیاش را اینگونه توصیف کرده بود: «من سال 1304 در اردبیل به دنیا آمدم، در آن دوران ما عوض دبیرستان مکتب میرفتیم. همه هم متدین بودند. خانوادهها در دورهی ما در ابتدای امر بچهها را با قرآن مانوس میکردند. ما هم پس از طی این مرحله به مدرسه حاج ابراهیم آمدیم. طلبه بودیم به اصطلاح امروز، ولی در حین طلبگی، این اذان با ما همراه بود. صبح و ظهر و عصر و شب در مسجد و اماکن مذهبی هر روز اذان میخواندیم، تا اینکه یک شب که پدرم در خیابان ایران اردبیل ساکن شد. او عادت داشت هر کجا که میهمانی هم برود صبح پشت بام رفته و اذان بگوید، صبح آن روزی که پدرم اذان گفت: امام جمعهی اردبیل گفته بود که من صدای ملکوتی میشنوم، ببینید این صدا از کجا میآید. آنها همه خانهها را گشته بودند تا اینکه صاحب خانهی ما گفته بود شیخ عبدالکریم اردبیلی اینجا آمده و اوست که اذان گفته است. ما را خواستند و آوردند در مسجد و در داخل مسجد به ما 2 تا اتاق دادند. مرحوم پدرم سال 1322 برای نخستین بار اذان را در رادیو گفت و همین طور تا 1326 که برنامهی سحری را به صورت زنده اجرا میکرد.
او در سال 1329 سکته کرد و من قبول کردم جای او اذان بگویم تا الآن که با این سن و سال هنوز مشغولم و افتخار دارم که با گفتن آن یک اذان، برای اسلام و مملکتم کاری کردهام. ما که نه ثروت داریم و نه مکنت و همین یک اذان برایمان بهترین خیر است.
هر روز تلفن میزنند و میگویند که این اذان خیلی زیبا گفته شده است، میدانید چرا؟ من جوابتان را میدهم برای این که باطن- اشاره به قلب- خوشگل است، برای این که این اذان را با دهن روزه پر کردم تا قربه الی الله باشد. این یک کار مادی نبود بلکه معنوی بود نتیجهاش را هم میبینید. واعظ تهرانی در جایی گفته بود اذان همه قبول باشد اذان است اما این اذان موذنزاده آدم را وادار میکند که به مسجد بیاید.
البته این اذان گفتن در خانوادهی ما موروثی است. 150 سال است که خانوادهی ما اذان میگویند. حتی زمانی که در اردبیل آن موقعها شناسنامه میدادند به تناسب شغل و حرفه نام خانوادگی انتخاب میکردند. به بابایم هم گفته بودند تو چیکارهای؟ گفته بود موذن. گفته بودند نام خانوادگی شما موذن است.
زمانی که سال 1329 پدرم فوت کرد و من جای او رفتم. گویندهها میگفتند اذان، اذانی که به وسیله استاد موذن، "زاده اردبیلی" گفته شده است. لذا این "زاده اردبیلی" از آن موقع به اسم ما اضافه شد. یک روزی هم تصمیم گرفتم تا یک اذان یادگاری را بگویم. در استودیوی 6 صدا و سیما هر گوشهای انداختم نشد تا اینکه آن را در روحالارواح آواز بیات ترک به این شکل که بیش از 50 سال پخش میشود گفتم. ما ایرانی هستیم و اذان ما باید برخاسته از خودمان باشد. الان اذان خوانهایی هستند که تقلید میکنند از عربستان و این پسندیده نیست و خود ما باید ابتکار به خرج دهیم. الآن 50 سال است که کسی نتوانسته روی این اذان من اذان بگوید حتی برادرم سلیم که آن صدای گیرا و زیبا را دارد و این خواست خداست. همان خدایی که میگوید اگر با من یک صدایی کنید، محبت شما را به قلوب همه میاندازم. البته 20 سال پیش میخواستم یک اذان دیگر به مدت 15 دقیقه که در وسط آن دعا است را پر کنم اما نگذاشتند و گفتند که اذان 6 دقیقه بیشتر نمیشود. ولی در کل میخواهم بگویم در هر کاری که خدا و اخلاص در نظر گرفته شود آن کار جواب مثبتی خواهد داشت».
مرحوم موذن زاده پس از هر بند از اذان، ادعیه و عباراتی را به حالت زمزمه قرائت میکرد، اما به خاطر محدودیت زمانی پخش اذان در صدا و سیما، اذان ایشان بدون آن ادعیه و عبارت پخش میشود و تنها همان بند مربوط به شهادت بر ولایت امام علی پخش میشود.
حاجی اذان خودش را خیلی دوست دارد، مخصوصا علیا ولی الله و حی علی خیرالعمل را. این دو جمله سخت ترین و زیباترین بخش اذان حاج رحیم است.
اذانش آنقدر دلنشین است که گویا برای اولین بار است اذان میگوید. کسی نتوانسته روی اذانش اذان بگوید، حتی برادرش سلیم که صدای گیرا و زیبایی دارد و از نظر استاد این خواست خدا بود.
بزرگان فن میگفتند اذانش زیباترین، گیراترین و موزیکالترین اذانی است که در همهی کشورهای اسلامی اجرا شده. اذان حاج رحیم در تاریخ اذان و تاریخ موسیقی ایران یک اتفاق است. دوست موسیقی شناسی سالها پیش میگفت: اگر خداوند بیات ترک را دوست نداشت، اذان موذن زاده در این نغمه این گونه جانها را به پرواز در نمیآورد. رحیم مؤذن زاده اردبیلی مؤذنی است که صدایش در روح و جان ایرانیان خانه دارد و نغمههای اذان او در دل مؤمنین و حتی غیر متدینین خوش نشسته است.
مؤذن زاده اردبیلی که زمانی در اردبیل زندگی میکرد، بعدها به مهر شهر کرج کوچید و در آنجا ساکن شد. این اذان گوی سرشناس ایرانی، در سن هشتاد سالگی بر اثر بیماری روز پنجشنبه 5 خرداد ۸۴ در تهران دعوت حق را لبیک گفت. روحش شاد...
منبع: سایت حوزه