بلال فریاد بلند اسلام

 

نام(بلال)، همراه است با ایمان، عقیده و استواری در راه هدف. خاطره بلال، یادآور صبر و مقاومت در برابر دشمن و ثبات قدم و تحمّل شکنجه در راه خداست. و بالأخره...، بلال، نامی است خاطره انگیز، و یادآور مساوات اسلامی، کعبه و فتح مکّه، تقوا به عنوان ملاک برتری، ارزش انسانی مؤمن و بسیاری مسائل دیگر. در فتح مکّه، پیامبر اسلام بلال حبشی را مأمور کرد تا بر فراز کعبه برود و با ندای بلند، اذان بگوید. این عمل، هم طنین انداز ندای توحید در قبله گاه مسلمین بود، و هم اعلام برابری انسان ها از هر نژاد و رنگ و ملّیت و زبان، و خطّ بطلانی بر پندارهای موهوم اشراف، که برتری ها را در قبیله و رنگ و ثروت و امتیازهای طبقاتی و عناوین تشریفاتی می دانستند. طبیعی است که اذان گفتن بلال بر بام کعبه، برای خیلی از مشرکان گران بود. برده تحقیر شده و غلام سیاه پوست دیروز، امروز سخنگوی نهضت اسلام و مؤذّن پیامبر شده و در اسلام، مقام و منزلتی خاصّ یافته است.

قرآن به عیبجویی و استهزای برخی از مشرکان در این مورد پاسخ داد و فرمود: «ای مردم!... ما همه شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را گروه گروه و به صورت قبیله های گوناگون قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. همانا گرامی ترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست و خداوند، دانا و آگاه است».

نزول این آیه، در شأن بلال و در ردّ ملاک های غلط و افکار موهوم کافران بود و مرتبه و مقام بلال را دو چندان بالا برد. بلال شکنجه شده دیروزی، اینک در سایه اسلام، عزیز و گرامی شده است و برده آزار دیده عصر جاهلی امروز در پناه دین محترم است.

بلال، در تمام مدّت حیات پیامبر، اذان گوی آن حضرت بود و بانگ روح بخش او در دعوت مردم به نماز، تا آخرین روز زندگی رسول خدا، طنین انداز بود. امّا پس از رحلت پیامبر، بلال دیگر اذان نگفت. زیرا آن کس را که بلال، به پیشوایی و امامتش بر مسلمانان عقیده داشت، با مسلمین نماز نمی خواند. مقام آنان را کسان دیگری غصب کرده بودند که بلال نمی خواست مؤذّن آنها باشد. از این جهت، رخت سفر به شام بست و تا پایان عمر، در همان جا ماند و ملّت اسلام را برای همیشه، در انتظار شنیدن اذان بلال گذاشت.

در این نوشته، با ترسیمی از چهره الهام بخش و مصمّم بلال آشنا می شویم تا شاید از رهگذر این شناخت و معرفت، به اسوه ای دیگر تأسّی به جوییم و از الگویی دیگر که تربیت شده دامان اسلام است، الهام بگیریم. انسان نمونه ای که: در راه دین و در ره ایمان و اعتقاد، کوهی است استوار. هرگز نکرده است برای کسی سجود، جز بر خدای دادگر و آفریدگار. آری... بلال، اسوه ایمان و زندگی است. نام و وفا و عشق و فداکاری بلال، صبر بلال و همّت و جانبازی بلال، جاوید و زنده است. از ما درود پاک بر آن قهرمان صبر.

بلال بن رباح

جوانی بود لاغر اندام و سیه فام و قد بلند که دست تقدیر او را از سرزمین حبشه به مکه آورده بود، و پس از حوادثی سرانجام غلام مردی شده بود که از نظر سنگدلی و دشمنی با اسلام، میان قریش، ضرب المثل بود. او اگر چه ظاهری دل آرا و قیافه ای گیرا نداشت، و مانند حبشی های دیگر مورد خشم طبیعت قرار گرفته بود، ولی دلی روشن و فکری روشن تر از آن داشت. هنوز امواج گسترش اسلام، از سرزمین مکه تجاوز نکرده بود که او با کمال میل و رغبت اسلام آورد، و از خدایان مصنوعی که ملت های عرب، آنها را معبود خود می پنداشتند، ابزار تنفر نمود. شهامت قابل تحسین و ستایش وی در این بود که او زیر دست و برده مردی به نام "امّید بن خلف" که از سران قریش به حساب می رفت بود و با تمام قوا در کوبیدن اسلام و محو آثار توحید کوشش می کرد هر گاه برده چنین مردی، به محمّد صلی الله علیه و آله ایمان آورد و توحید و اسلام در دل زیر دستان او راه یابد باید طرز رفتار ظالمانه و مبارزه ناجوانمردانه او را با زیر دستانش حدس زد! بلال روزها و ماه های پر مشقت و سختی را زیر شکنجه های ناجوانمردانه قریش می گذارند، تا آن که ابوبکر به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله او را با غلام دیگری که در اختیار وی بود، مبادله نمود و بلال را خرید و آزاد کرد. موقعیت بلال و شهرت وی در میان مسلمانان، از روزی آغاز گردید که پیامبر او را به مقام مؤذنی مفتخر ساخت، جبرئیل امین نازل گردید، اذان و اقامه را به رسول خدا تعلیم نمود، پیامبر علی علیه السلام را خواست که بلال را احضار نماید بلال شرفیاب گردید، پیامبر اذان را به وی تعلیم داد و دستور داد در اوقات نماز با صدای بلند و رسائی که داشت اذان بگوید بدین ترتیب بلال برای نخستین بار در تاریخ اسلام به مقام مؤذنی رسید. پس از فوت رسول خدا، محیط اسلامی دگرگون گردید و برای بلال و امثال او فرصتی بود که با دادن یک "امتیاز" مقاماتی در دستگاه خلافت اسلامی به دست آورند. کافی بود که او برای تثبیت خلافت خلیفه چند نوبت اذان بگوید، در این صورت هر چه می خواست در اختیار او می گذاشتند، ولی از آن جا که او مرد فرصت طلبی نبود و بر خلاف عقیده خود گام بر نمی داشت حاضر نشد خلافت خلافاء را تائید کند و عوض شدن محیط کوچکترین تغییری در روش او به وجود نیاورد. و درباره خلافت ابوبکر و حق وی نسبت به خودش گفت: هر گاه ابوبکر مرا برای خدا آزاد کرده، پاداش خود را از خدا بخواهد و اگر منظور دیگری داشته اکنون حاضرم باز به بردگی وی باز گردم، من با کسی که پیامبر او را خلیفه مردم قرار نداده بیعت نمی کنم هنوز بیعت علی علیه السلام که در روز غدیر انجام گرفت بر گردن ماست با این وضع من چگونه می توانم با ابوبکر بیعت کنم؟ امام صادق علیه السلام درباره وی فرمود: بلال بنده صالح خدا بود؛ وی گفت من برای کسی پس از پیامبر صلی الله علیه و آله اذان نمی گویم و بر اثر کناره گیری او از این کار، و روی کار آمدن مؤذن هائی که فرمان بردار دستگاه خلافت بودند، یک فصل از اذان حی علی خیر العمل حذف گردید. در روزهائی که پیامبر اکرم فوت کرده بود، دختر گرامی پیامبر در هاله ای از غم و مصیبت قرار گرفته بود. روزی به بلال پیام فرستاد که برای تجدید خاطره پدر ارجمندش در مأذنه مخصوص خود قرار گیرد و به رسم زمان پیامبر، اذان بگوید. او به پاس پیام دخت پیامبر، برای نخستین بار مهر سکوت را شکست و اذان خود را شروع کرد، گریه و ناله مردم با شنیدن صدای بلال، بلند شد، مردان و زنان به یاد دوران حیات پیامبر صلی الله علیه و آله افتادند، و بیش از همه دخت گرامی پیامبر به شدت گریست. وقتی بلال دومین شهادت را با صدای مهیج و رسای خود گفت. صدیقه طاهره با شنیدن نام پدر از حال رفت فوراً به بلال خبر دادند که اذان خود را نا تمام بگذارد و از مأذنه پائین بیاید و بار دیگر به خاطر خوابی که دیده بود که رسول الله گفته بودند چرا با ما تجدید دیدار نمی کنی و به خاطر حسن و حسین اذان گفت. در زمان خلافت عمر خالد بن ولید فرمانده کل نیروهای اسلامی در سرزمین شام بود و مدتها دمشق از طرف ارتش اسلام مورد محاصره قرار گرفته زد و خورد ادامه داشت، دستگاه اطلاعاتی خلافت، گزارش هایی بر ضد فرمانده ارتش اسلام خالد به مدینه فرستاد خلیفه به ابی عبیده که فرماندهی قسمتی از ارتش را عهده دار بود و زیر نظر خالد انجام وظیفه می نمود نامه ای نوشت و در آن نامه خالد را از مقام فرماندهی عزل کرده منصب فرماندهی کل را به ابی عبیده واگذار نمود. ابی عبیده مرعوب شجاعت و بی باکی خالد بود و از این رو جرأت نکرد نامه خلیفه را برای او بخواند ولی بلال که از مضمون نامه آگاه گردید با اینکه مورد خشم دستگاه خلافت بود با کمال شهامت حاضر شد که نامه را در اجتماع عمومی بخواند پس از قرائت نامه عمامه خالد را از سرش برداشت و دست های او را بست و روانه زندان نمود حال این مطلب حاکی این است که این غلام حبشی که در دوران پیری سنگین ترین و دشوارترین کارها(مرزبانی) را به عهده گرفته بود چه شهامت بزرگی داشت، که ابتکار کار را به دست گرفت و از شجاعت و قهر و خشم خالد نترسید.

بلال روایت مفصلی درباره پاداش اذان و مقامات معنوی مؤذنان دارد که مرحوم "صدوق" آن را نقل نموده و ما برای اختصار از نقل آن خودداری می نمائیم. سرانجام بلال سید المؤذنین که انتخاب او برای این مقام از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله یک نوع محو نژاد پرستی بود طبق روایت مشهور در سال 20 هجری در شام درگذشت و در باب الصغیر دمشق به خاک سپرده شد.

منبع: سایت تبیان

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1389/04/03 ساعت 13:27

با سلام
و تشکر از زحمات و همت همه تلاشگران که در جهت توسعه و ترویج فرهنگ غنی اسلام بویژه ندای توحید فعالیت می کنند
طرح اراه شده و مطالب انتخاب شده مفید و قابل استفاده است امید است تمامی بخشهای سایت بزودی فعال شده و از فعالیتهای انجام یافته تصاویرمناسب درج گردد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد